پروندۀ
درد: کیفر آزادیخواهی با غم غربت
ملف الألم أوعقوبة الحرية بالحنين
اخیراً،
هفته نامۀ معتبرِ مصریِ "اخبار الادب"، در شمارۀ 1117 دسامبر 2014، برای نخستین بار، بخش ادبیات خود را توسط خانم
غادة نبیل، به معرفی و شناساندن زندگی و ترجمۀ آثار یکی از شاعران برجستۀ ایرانی
-آمریکائی، مجید نفیسی، به زبان عربی، اختصاص داده است.
اخیراً،
هفته نامۀ معتبرِ مصریِ "اخبار الادب"، در شمارۀ 1117 دسامبر 2014، برای نخستین بار، بخش ادبیات خود را توسط خانم
غادة نبیل، به معرفی و شناساندن زندگی و ترجمۀ آثار یکی از شاعران برجستۀ ایرانی
-آمریکائی، مجید نفیسی، به زبان عربی، اختصاص داده است. در همین شماره یک مصاحبه،
سه شعر و یک داستان کوتاه از حمید العقابی نویسندۀ تبعیدی عراقی، که در دانمارک
زندگی می کند، نیز منتشر شده است.
خانم
غادة نَبیل، که خود شاعر، مترجم و روزنامه نگار معروفِ مصری است، طی مصاحبۀ بلندی
با نفیسی، با طرح پرسش هایی دقیق، در بارۀ زندگی سیاسی، اجتماعی، هنری و شخصی او
در زمان شاه و خمینی، موفق شده تا اشعار او را از زوایای مختلف، بکاود. مجید نفیسی
در این مصاحبه از فعالیت های سیاسی در هر دو رژیم، عشق به همرزم خود، عزت طبائیان
که سرانجام به ازدواج آنان منجر شد، از دستگیری و کشته شدن همسرش در رژیم خمینی و
تأثیر شگرفش بر زندگی او، سخن می گوید.
بخش
دیگر مصاحبه به دلایل مهاجرت مجید نفیسی به آمریکا، ضرورت ادامه تحصیل دانشگاهی،
چگونگی کنار آمدن با کاسته شدن بینائی، ازدواج مجدد او و صاحب فرزند شدنش، پرداخته
است. خانم نبیل در این مصاحبه نظر مجید نفیسی نسبت به هنر مدرن ایرانی و آمریکائی،
درد دوری از وطن و زبان مادری را در تقابل و برخوردِ با فرهنگ و زبان انگلیسی و
چگونگیِ انعکاس آنها در شعر او را عرضه می کند. همچنین او در جستجوی یافتن پاسخی
برای حل دوگانگی هویت در فرهنگ و سرزمینِ میزبان، از طریق هنر، مجید نفیسی را به
چالش می کشد.
خانم نبیل در همین شماره
از "اخبار الادب"، 18 شعر، از اشعار قدیم و جدید مجید را نیز به زیبائی
به زبان عربی ترجمه کرده است.
این
نخستین بار است که اشعار یک شاعر ایرانی به زبان عربی ترجمه و منتشر می شود.
پیوند سرا ضمن ابراز تبریک به مجید نفیسی، برای او
آرزوی تداوم و توفیق دارد.
در ادامه یکی از اشعار بسیار زیبای، مجید نفیسی، به نام
"گل نرگس" و ترجمۀ آن را به زبان عربی بخوانید:
گل نرگس*
مجید نفیسی
دلدار من گل نرگسی به دهان دارد
که با خود
از زندان های ایران آورده است.
می دانم که از پس میله ها
شب ها می توان در چهره ی ماه
نقش گلی را دید
و صبح ها در آبی آسمان
صدای بال دُرنای مهاجر را شنید.
می دانم که در پسِ پلک ها
و قاب مشت ها
و فاصله ی میان دو تیربار
و سپیدی نامه های آخرین
و پیام تکضربه ها بر دیوار
و گوشه های تر غم
و درزهای برهنه ی شادی
و حفره های خالی درد
و تاریک - روشنای امید
و قله های پنهان غرور
می توان، آری می توان
بهار را پنهان کرد.
با این همه در شگفتم
که در آن بند تاریک
چگونه می توان گل نرگسی پرورد
که لکه های خون،
سپیدیِ آن را نپوشانده باشد.
دلدار من گل نرگسی به دهان دارد
که با خود
از زندان های ایران آورده است.
می دانم که از پس میله ها
شب ها می توان در چهره ی ماه
نقش گلی را دید
و صبح ها در آبی آسمان
صدای بال دُرنای مهاجر را شنید.
می دانم که در پسِ پلک ها
و قاب مشت ها
و فاصله ی میان دو تیربار
و سپیدی نامه های آخرین
و پیام تکضربه ها بر دیوار
و گوشه های تر غم
و درزهای برهنه ی شادی
و حفره های خالی درد
و تاریک - روشنای امید
و قله های پنهان غرور
می توان، آری می توان
بهار را پنهان کرد.
با این همه در شگفتم
که در آن بند تاریک
چگونه می توان گل نرگسی پرورد
که لکه های خون،
سپیدیِ آن را نپوشانده باشد.
15 ژوئیه 1995
*شعر يكم از مجموعه ي "سرگذشت يك عشق: دوازده
شعر پيوسته"
زهرة النَرجس
مجید نفیسی، ترجمۀ غادة نبیل
حبيبتى لها زهرة نرجس فى فمها
تذكارها من سجون إيران .
أعلم أنه كل ليلة
من وراء القضبان
يمكن للمرء أن يرى أثر الزهور
على وجه القمر
وأن يسمع نهاراً
الأجنحة المرفرفة
للكراكى المهاجرة فى السماء الزرقاء.
أعلم أنه تحت الجفون
والقبضات المحكمة الغلق
والصمت الخالى من السلاح
بين إعدامين
والبياض الشاهق للحروف الأخيرة،
لمعانى النقرات الوحيدة على الجدران
ولثنيات الحزن الندية
ولمحات السعادة التى تم تمزيقها
ولتجويفات محجرى الألم
وللضوء الشحيح للأمل
ولذرى الغرور المغطاة بالسحاب
يمكن للمرء
نعم ، يمكن للمرء
أن يُخفى الربيع ،
ومع هذا يذهلنى
كيف يمكن لأحد فى الأسر الأسود
أن يرفع زهرة نرجس
لم يتلوث نقاؤها
بالدم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر