نتایج پایانیِ بخش نخستِ چهره های سکولاریسم
تا اکنون با توّجه به ترجمه و انتشار یازده فصل از کتاب چهره های سکولاریسم (Sekularismens aniskten)، شما با نقطه نظرات تنی چند از اندیشگران بنام که در خصوص مقوله سکولاریسم در جوامع لیبرال و سکولار مطالبی را منتشر کرده اند آشنا شده اید.
نتایج
1-Charles Taylor: با تأثیر پذیری عمیق از
باور خود به کاتولیک تلاش کرده است تا مابین سکولاریسم و درک لیبرالی از کاتولیک،
تشابهاتی را بیابد.
2-John Rawls: شعور عمومی همسان با
شعور سکولاریسم نیست.
3-Habermas: چرخشِ پسا سکولاریسم
هابرماس در طی دهه های اخیر بنظر میرسد منجر شده است به بزرگترین گشایش برای جلوه
های دین در حوزهِ عمومی.
4-Abdullahi Ahmed An-Naim: سکولاریسم شرطی
است برای آزادی واقعی دین و او معتقد است که نوشتارهای پایه ای اسلامی هم دارای
چنین ایده آلی هستند.
5-Tala Asad و Saba Mahmood: این دو تحرک و پیشرفت سکولاریسم را یک رویداد تاریخی اروپایی
میدانند که هیچ تفاهمی با فرمهای آگاهی اسلامی ندارد.
کوروش اعتمادی
24 آپریل 2016
****
تا اکنون با توّجه به ترجمه و انتشار یازده فصل از کتاب چهره های
سکولاریسم (Sekularismens aniskten)، شما با نقطه نظرات تنی چند از اندیشگران
بنام که در خصوص مقوله سکولاریسم در جوامع لیبرال و سکولار مطالبی را منتشر کرده
اند آشنا شده اید. این گروه از متفکرین جامعه شناس در مرتبتی شاخص در حوزه علوم
اجتماعی تلاش کرده اند تا برداشتهای خود از مفهوم سکولاریسم را مطرح کنند.
نخستین متفکر این گروه از جامعه شناسان، Charles Taylor میباشد که با تأثیر پذیری عمیق از باور خود
به کاتولیک تلاش کرده است تا مابین سکولاریسم و درک لیبرالی از کاتولیک، تشابهاتی
را بیابد. او نسبت به بخشی از سکولاریسم دمدمی مزاج است، امّا همزمان معتقد است در
شرایط کنونی اروپا و امریکا، سکولاریسم یک پیشرفت و تحول فکری میباشد.
درک Charles Taylor از سکولاریسم بسیار نزدیک
به برداشتی لیبرالی از سکولاریسم است که بزعم او مستندترین نظریهء تضمین کننده
تحقق حقوق بشر، سکولاریسم و پرهیز از نزاع میباشد. John Rawls درگیر شروط گفتمانهای دمکراتیک
است که در نهایت به عدالت ختم میشوند. او در این خصوص آگاه است که شعور عمومی
همسان با شعور سکولاریسم نیست، امّا همزمان Rawls برای وضعیت محدودی
استدلال میکند که مبتنی است بر پیوستن فرد به دکترین هایی است که پیرامون ما را
فراگرفته اند، از جمله دین که در اتاقهای فکر عمومی وجود دارند. ایده آل دوجانبه Rawls به معنای خواستی از
دکترینها است که میبایست به یک زبان عمومی سکولار ترجمه شوند.
تئوریهای Habermas با توجه به شباهت هایش به تئوریهای Charles Taylor و Johan Rawls مبتنی است بر پیوستن به
لیبرالیسم تدریجی، دمکراتیک و آرام است. چرخشِ پسا سکولاریسم هابرماس در طی دهه
های اخیر بنظر میرسد منجر شده است به بزرگترین گشایش برای جلوه های دین در حوزهِ
عمومی. در این بین برای این که پرنسیپهای لیبرالیسم در جامعه دمکراتیک و مدنی جذب گردد و شهروندان دوجانبه
از ارزشهای یکسانی برخوردار باشند، هابرماس استدلال میکند؛ «شهروند عملگرای
سکولار میبایست بزرگترین گشادهرویی و رضایتمندی خود در مقابلِ بیانات مبتنی بر دین را به نمایش بگذارد.» همزمان
هابرماس سخت باورمند به خواست ترجمه به زبان سکولار است، امّا تأکید میورزد که
شهروندان سکولار و دین باور یک مسئولیت مشترک برای این ترجمه دارند.
بنظر نمیرسد بلافاصله دلیلی وجود داشته باشد که این موضوع به یک چرخش
رادیکال در فلسفه سکولاریسم هابرماس ترجمه شود. او هنوز آخرین محدوده ای است که
میاندیشد که انگیزه های سکولار تنها منابع معتبر برای تصویب قوانین و تصمیمات
سیاسی هستند. در ادامه به نظر میرسد که خواست ترجمه را او به اجراء درمیاورد با
محول کردن مسئولیت آن بعهده شهروندان دین باور، خواستی که غیرمتقارن با خواستی است
که شهروندان سکولار پیش رو میگذارند.
Abdullahi Ahmed An-Naim در سوی دیگر درگیر این
فکر است که انگیزه ها برای سکولاریسم را مبتنی بر یک شرایط تاریخی اسلامی استوار
کند. او استدلال میکند سکولاریسم شرطی است برای آزادی واقعی دین و او معتقد است که
نوشتارهای پایه ای اسلامی هم دارای چنین ایده آلی هستند. در این رابطه An-Naim خواننده را ارجاع میدهد
به تجارب واقعی و تاریخی مسلمانان به موضوع جدایی دین از سیاست که زمینه استدلالی
است برای او که ادعا کند اسلام و سکولاریسم در این عرصه با یکدیگر تفاهم دارند.
مشکلِ بزرگِ استدلال An-Naim از این واقعیت سرچشمه میگیرد که متدلوژی
رفُرم او مورد تأیید همه مسلمانان نیست، علیرغم اینکه او استدلالهای خود را بر
پایهء انتخاب تجارب تاریخی مسلمانان از پرنسیپهای سکولار
استوار کرده است.
مادامیکه Taylor، Rawls و An-Naim مشغول شناسایی درک مشترکی از سکولاریسم با
عبور از خیابان ادیان و چشم اندازه ها به زندگی میباشند، قوم شناسانی چون Tala Asad و Saba Mahmood با نگاههایی
تردید آمیز و انتقادی، خودآگاهی و ادعای این سه اندیشگر جامعه شناس در خصوص
سکولاریسم را دنبال میکنند. این دو، نقطه نظرات خود را از تئوری انتقادی پسا
استعماری اقتباس کرده اند. آنها تحرک و پیشرفت سکولاریسم را یک رویداد تاریخی
اروپایی میدانند که هیچ تفاهمی با فرمهای آگاهی اسلامی ندارد. آنها معتقدند
سکولاریسم یک مرحله از تلاش نخبگان «غربی» در دوران و پس از استعمار بوده است که
جهانی را بر اساس این دیدگاه بوجود آورند. Asad و Mahmood اشاره میکنند که سکولاریسم مدعی است بهترین
روش برای جلوگیری از نزاعهای دینی بعنوان مهمترین معضلات بزرگ جوامع بشری میباشد.
آنها معتقدند سکولاریسم فرمهای مشخصی از خشونت را اجازه میدهد و همزمان تلاش میکند
خشونتهای مشخصی را تنظیم و تحت کنترل خود در آورد که با احساسات تند دینی
آمیخته میباشند.
Asad بویژه درگیر رابطۀ رشد
یک دولت قوی با سکولاریسم در تاریخ اروپا است، مادامیکه Mahmood خود را بر انتقاد از
اندیشه های لیبرالی و سکولار فمینیستی در خصوص پرهیزکاری زنان مسلمان متمرکز
میکند. نه Asad و نه Mahmood علاقه ای ندارند که فرم
درکهای لیبرالی و سکولار را بعنوان آلترناتیو بپذیرند، و بدین خاطر آنها فقط تنها
در محدوده ای معینی جهت پیشرفت راهکاری بین سکولاریسم و دینگرایی تلاش
میکنند.
بخش های منتشر شده:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر