زنده یاد احمد شاملو، پرتو نوری علا (معرف)، دکتر حسن جوادی (مسئول برنامه)
پیوند سرا: زنده یاد احمد شاملو، شاعر، مترجم، محقق، ژورنالیست و یکی از هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران، در آوریل سال 1990- ۱۳۶۹ به دعوت دانشگاه برکلی برای سخنرانی، به آمریکا آمد. شاملو با گفتن سخنانی متفاوت، در باره بخشی از شاهنامه، در واقع در پیِ طرح این مطلب بود که ما باید به دگراندیشان، که خلاف ما فکر می کنند، فرصت دهیم تا عقاید و نظرشان را آزادانه ابراز کنند. اما متأسفانه بیان عقاید متفاوت شاملو با دیگران، با برخوردهای شدیدی روبرو شد!
دربارهٔ فردوسی و تاریخ ایران
در هجدهم فروردینماه ۱۳۶۹ به همت مرکز پژوهش و تحلیل مسائل ایران سیرا (CIRA)جلساتی در دانشگاه برکلی، در شمال کالیفرنیا برگزار شد که هدف آن،
بررسی هنر و ادبیات و شعر معاصر فارسی بود.
سخنران یکی از این جلسات احمد شاملو
بود. شاملو در آوریل 1990 به دعوت دانشگاه برکلی، برای ایراد سخنرانی به آمریکا
آمد.
مرکز اصلیِ سخنرانی شاملو بر توجه دادن به حساسیت نقد برای رسیدن به حقیقت، و روش نقد روشنفکری ایرانی و مسئولیتهای آن بود. هدف او تشویق
فرهیختگان ایرانی، بویژه ایرانیان خارج از کشور بود که چون از آزادی بیان برخوردارند، به بازبینی و
نقد اندیشه، بطور آزاد بپردازند تا شاید برای اصلاح فرهنگ و باورها، به نتایج جدیدی برسند. شاملو - درست یا غلط - برای اثبات نظر خود بخشی از شاهنامه را به شکلی که باور داشت، به عنوان نمونه، ارائه کرد. اما متأسفانه سخنرانی
احمد شاملو پیرامون شاهنامه فردوسی، به مباحث زیادی دامن زد، و کار به جائی رسید که برخی از ایرانیان ساکن لس آنجلس، شاملو را تهدید به مرگ کردند.
آن چه پس از سخنرانی شاملو رخ داد، نقد و نظر منفی یا رد
گفتههای شاملو بطور مستدّل نبود، بلکه نوعی عربده کشی ادبی بشمار رفت و این که
هرکس در بیان عقاید خود "آزاد" نیست! دقیقاً عکس العملی که خمینی و برخی مسلمانان، نسبت به کتاب
آیههای شیطانی سلمان رشدی از خود نشان دادند. حیرتآور
است کسانی که عکسالعمل خمینی
نسبت به نوشتۀ سلمان رشدی را شکل کامل تحجر و نظام جزمیتگرای مذهبی میخواندند،
خود، در برابر شنیدن سخنانی متفاوت با نظر آنان در باره مفاخر ملی و ادبی کشورمان،
دقیقاً به همان منجلاب جزم اندیشی افتادند.
شاملو در سخنرانی خود درباره گئومات مغ که بر پایهٔ کتیبه
داریوش،خود را به
دروغ بردیا، برادر مقتول کمبوجیه نامیده و شورشی را علیه داریوش رهبری کرده بود، میگوید:
"حقیقت این است که
اصلاً گئومات نامی در میان نبودهاست. بردیا از غیبت کمبوجیه و اشراف توطئهچی
درباری استفاده میکند و قدرت را به دست میگیرد و بیدرنگ دست به انقلاب اجتماعی
میزند."
”ضحاک در دورهٔ سلطنت خودش
که درست وسط دورههای سلطنت جمشید و فریدون قرار داشته طبقات را در جامعه به هم ریخته بودهاست. حضرت فردوسی در شرح پادشاهی ضحاک، از اقدامات اجتماعی او چیزی بر زبان نیاورده، به
همین اکتفا کرده است که او را پیشاپیش محکوم کند و در واقع بدون این که
موضوع را بگوید و حرف دلش را بر دایره بریزد، حق ضحاک بینوا را گذاشته کف دستش دو
تا مار روی شانههایش رویانده..."
شاملو - درست یا غلط - بر این باور بود که ضحاک با
رهبری تودههای مردم، علیه نظام
طبقاتی جمشید قیام کرده است. او میگوید:
"ضحاک فردوسی درست
همان گئومات غاصبی است که داریوش از بردیا ساخته بود... میبینید دوستان، که حکومت
ضحاک افسانهای با بردیای تاریخی را ما به غلط و به اشتباه مظهری از حاکمیت
استبدادی و خودکامگی و ظلم و جور و بیداد فردی تلقی کردهایم. به عبارت دیگر شاید
تنها شخصیت باستانی خود را که کارنامهاش به شهادت کتیبه
بیستون و حتی مدارکی که از خود شاهنامه استخراج میتوان کرد سرشار از اقدامات
انقلابی تودهای است، بر اثر تبلیغات سوئی که فردوسی بر
اساس منافع طبقاتی و معتقدات شخصی خود برای او کرده به بدترین وجهی لجنمال میکنیم
و آنگاه کاوه را مظهر انقلاب تودهای به حساب میآوریم. درحالی که کاوه در تحلیل
نهایی عنصری ضد مردمی است."
شاملو همچنین تصویرسازیهای فردوسی
از کاوه آهنگر را نادرست برمیشمرد و کاوه را فردی ضدانقلابی و در مقابل تودههای
مردم دانسته است.
شاملو حدود ده سال پیش از این
سخنرانی، چکیدهای از همین مطالب را در کتاب جمعه آورده بود ولی اینبار سخنرانییِ او و لحن او، ناخشنودی و گاه خشم
علاقهمندان به فردوسی و شاهنامه را برانگیخت.
در رد نظریات شاملو، بهرام بیضائی،
جلال خالقی مطلق و محمود امیدسالار مقالاتی چاپ و نشر دادند.
آنان معتقد بودند گفته هائی از این دست، بر اساس نوشتههای علی
حصوری درروزنامه کیهان در سه شنبه ۲۱ تیر ماه ۱۳۵۶ بوده است و شاملو از نوشتههای او یاد کرده است. بیضائی در پی
آوردِ سوّم کتاب هزارافسان
کجاست؟ با نام
«اژدهای شورشی» این موضوع را به تفصیل میکاود و نگرش شاملو را پذیرفتنی نمییابد و
آن را دنباله دگرگشتهای اسطوره این بار به شکل «اژدهای شورشی» در روزگار نو میداند. جلال خالقی مطلق نیز گفتههای شاملو را نشانهٔ بیاطّلاعی او از شاهنامه خوانده
است.
پ. ن.
پ. ن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر