پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

۱۳۹۳ مهر ۱۵, سه‌شنبه

صدای پای «روبان سپید» / مقاله / نیکا نیکزاد

کیهان آنلاین – ۸ مهر ۹۳  
میشاییل هانِکِه (فیلم‌ساز اتریشی) در فیلم «روبان سپید» سعی در به تصویر کشیدن جامعه‌ی روستائی دارد که خشونتی مرموز در تار و پود پیر و جوانش رخنه کرده است. اکثر سکانس‌های فیلم آغشته به اعمال زننده‌ای است که از نفرت و خشونتی فروخورده در لایه‌های ذهنی اهالی روستا برمی‌خیزد و حتی کودکان آنها را وادار به بزهکاری می‌نماید!
به این ترتیب صحنه‌های رقت‌باری از سقوط پزشک دهکده از اسب بر اثر تله‌ای که برای او گذاشته می شود، قتل مرموز زن یکی از دهقانان، شکنجه و آزار یک کودک عقب‌مانده ذهنی، ربودن پسر ارباب ده و کتک زدن و آزار او، و به آتش کشیده شدن انباری ارباب ده و تخریب مزرعه کلم او، دیالوگ‌های تحقیرآمیز والدین با کودکان‌شان یا دکتر با شریک جنسی‌اش، آزار جنسی دختر بچه توسط پدرش و… شکل می‌گیرند.
بیائید کلاه خود را قاضی کنیم. چقدر با چنین جامعه‌ای فاصله داریم؟
اگر هانِکِه با ساخت این فیلم در تکاپوی معرفی یک جامعه‌ی آماده پذیرش فاشیسم است، آیا تشابهات فراوان چنین جامعه‌ای در یک فیلم با واقعیات زندگی ما ایرانی‌ها، نباید زنگ خطری باشد برای سونامی فاشیسم در اندام‌واره‌ای که ایرانی نامیده می‌شود؟!
مثال‌های فراوانی برای خشونت‌های پنهان و آشکار جامعه‌ی ما می‌توان ارائه کرد.
از چاقوکشی‌ها و فحاشی‌های خیابانی که بگذریم، در سطح خانواده، بسیاری از مردان و زنان ما تحت ستم محترمانه یا نامحترمانه‌ی همسر خویشند. خشونت از شکل سنتی و مردسالارانه همراه با تعرضات و تنبیهات فیزیکی تا برده‌داری‌ و بهره‌وری مدرنی که زیر پرچم فمینیسم در جریان است، در سطح خانواده‌ها قربانی می‌گیرد. برای مقابله با این گونه معضلات، به جای آسیب‌شناسی و تلاش در درمان معضل، کوتاه‌ترین و بدوی‌ترین پاسخ در قالب خیانت و تعددطلبی‌ها، که به راستی سویه‌های دیگری از خشونت در این جامعه‌اند، بنیان و اساس خانواده را مورد تهدید جدی قرار می‌دهد.
پلیس که ماهیتاً باید حافظ امنیت و اسباب آسایش شهروندان باشد، عموماً جماعتی خشن‌اند که به انتظار دستوری از مافوق نشسته‌اند تا منویات خشونت‌طلبانه و عقده‌های فروخورده را در قالب رفتارهای قهرآمیز در مقابل شهروندان به نمایش بگذارند و انسان‌های شریف و شهروندان عادی را به بهانه‌های واهی بدحجابی و بدلباسی و… مورد هتک حرمت و بی‌احترامی قرار دهند.
عالم سیاست ما اعم از سیاستمداران، روزنامه نگاران، مبارزان، منتقدان، نحله‌های گوناگون سیاسی و هوادارانشان همه و همه درگیر خشونت‌های فروخورده یا به منصه‌ی ظهور رسیده‌اند.
منتقد ، نقد خویش را با چاشنی بی‌رحمی به خورد مخاطب می‌دهد. تحلیل‌گر، آنالیز خود را آمیخته با سنگدلی قلم‌فرسائی می‌کند. گوئی هدف از نقد و تحلیل نابودی طرف مقابل است نه تصحیح یک شخص یا یک جریان.
سیاستمدار، مخالف خویش را به زندان می‌اندازد، زندانی در آرزوی روزیست که سر به تن سیاستمدار نباشد.
نحله‌های مختلف سیاسی به جای برگزاری نشست و پانل و بحث آزاد، هر یک بر دیگری انگ خائن، وطن‌فروش و سرسپرده می‌زند و به جای حرکت در مسیری متحد، هر یک به زدن ساز خویش مشغولند.
آنچه نقد مارکسیسم، نئولیبرالیسم، سکولاریسم، امپریالیسم،اسلامیسم و… نامیده می‌شود، بیشتر فوران کینه است که از ذهنیات آکنده از نفرت و مستعد خشونت ما بر می‌خیزد.
معلم، شاگرد را تحقیر می‌کند، دانش‌آموز معلم را می‌آزارد.
استاد از دانشجویش استفاده‌ی جنسی می‌کند و دانشجو از ابزار جنسی برای موفقیت خویش بهره می‌گیرد.
و موارد بی‌شمار دیگر.
در ادامه می‌توان جامعه‌ای را تصور کرد که همه به هم دروغ می‌گویند، همه از هم متنفرند و همه مترصد آسیب زدن به یکدیگر هستند.
هانکه به درستی در فیلم خویش، وحشت پنهان در زندگی روزانه و عادی را آبشخور این گونه خشونت‌ها و زمینه‌ساز فاشیسم معرفی می‌کند.
پس شاید مهم‌ترین راه برای پیشگیری از نفوذ و گسترش فاشیسم در جامعه‌مان، درمان ترس و وحشت‌زدائی از جامعه باشد. اما چگونه؟
بدیهی است که در گام نخست باید دید چه عواملی این ترس و وحشت را در جمعیت تزریق کرده‌اند.
شاید بتوان این عوامل را در چرخه‌ی معیوب تولید مظلوم – ظالم یافت که اگرچه دوره‌ی طولانی‌تری در تاریخ ما دارد، اما از ابتدای پیروزی خیزش ۵۷ تا کنون، سرعت و شدت فزاینده‌ای داشته است.
در این چرخه با ناعدالتی که با تمسک به عرف، سنت، ایدئولوژی و… موجه جلوه داده می‌شود، فرد، افراد یا گروه‌ها مورد ستم قرار می‌گیرند. آسیب به حدیست که جراحت حاصل در قربانیان یا بازماندگانشان، نفرتی فراگیر و گریزناپذیر را پایه‌ریزی می‌کند و آنها را مستعد انتقام‌جوئی و قرار گرفتن در جایگاه ستمگر در وهله‌ی بعدی می‌کند. از آن جمله است پاکسازی‌های مداوم، اعدام‌های پایان ناپذیر، مصادره‌ی اموال، شلاق‌، تبعیض بی‌پایان و حتی کشتارهای قومی و گروهی و بسیاری موارد دیگر که از صدر انقلاب تا به امروز قربانی گرفته‌اند.
قدر مسلم بخش بزرگی از وظیفه وحشت‌زدائی بر عهده‌ی دولتمردان است که با مهار منویات خویش در راه برقراری یک توتالیتاریسم مذهبی- نظامی و با برداشتن تبعیض‌ها از هر گونه خط‌کشی بین شهروندان به شکل شهروند درجه‌ی یک و شهروند درجه دو بپرهیزند. مسلم است که آقازادگی، اتصال به جزایر قدرت، خانواده‌ی شهید، جانباز و آزاده و پاسدار بودن هیچ کدام دلایل خردپسند برای تبعیض بین شهروندان نیستند.*
حفظ حرمت زن و او را ورای یک ابژه‌ی جنسی یا ابزار تولید نسل دیدن، گام بزرگی است که هم مردم و هم دولت ما برای رسیدن به آن باید تلاش بی‌وقفه داشته باشند.
حتی اندکی عقب‌نشینی در مورد ایده‌آل‌هایی که این نظام در زمینه‌های مدنی و سیاسی برای خویش قائل است، آزادی‌های مدنی و سیاسی را رقم خواهد زد که تاثیر شگرفی در وحشت‌زدائی در این مردم خواهد داشت.
به این ترتیب بسیاری از ترس‌هائی که مانند خوره فکر و اندیشه‌ی ایرانی را در باب سلب موقعیت تحصیلی و حرفه‌ای آزار می‌دهد و حس بد ناشی از پاییدن مداوم و نامعقول روابط شخصی و اجتماعی با ابزارهای ایدئولوژیک، پایان خواهد یافت.
اینکه تا چه حد، دولتمردان بتوانند بر این مهم فائق آیند، امریست زیر سئوال و با شک و تردیدهای بسیار.
اما این امر در سطح شخصی و اجتماعی نیز قابل انجام است و اگرچه نمی‌توان زیاد به نظام برای برآوردن آن خوش‌بین بود، اما اگر هر یک از ما به عنوان آحاد انسانی کمر همت بر این وحشت‌زدائی ببندیم، تاثیر کمتری نخواهیم داشت.
پس شاید بد نباشد یکدیگر را با کلام خشن و اهانت‌آمیز نرنجانیم. کینه‌توزی نکنیم و به انتقام نیندیشیم. قصاص عملی غیرعقلانی و غیرانسانی‌ست. پس گذشت و بزرگواری را سرلوحه‌ی خویش قرار دهیم. از تماشای اعدام و تشویق به آن بپرهیزیم. علاوه بر حقوق فردی، حقوق جمعی را نیز پیش چشم داشته باشیم. همان‌قدر که به پاکیزگی خانه خود اهمیت می‌دهیم، نظافت و زیبائی مدرسه، دانشگاه، پارک و شهر و کشورمان هم برایمان مهم باشد.
برای مخالف خویش هم حق زیست، سخن گفتن و مخالفت قائل باشیم.
با یکدیگر مهربان باشیم و در سختی‌ها دست یکدیگر را بگیریم. با تکیه بر قومیت‌ها و تحقیر سایرین، زندان‌های کوچک‌تری برای خود و دیگران نسازیم. پس‌مانده‌های زندگی قبیله‌ای را به شکل پارتی‌بازی و هم چنین خود و فامیل خود را بهتر از دیگران دیدن ، کنار بگذاریم. در تجارت راستی پیشه کنیم و دست خود را به دزدی‌های کوچک و بزرگ آلوده ننمائیم. و در یک کلام: انسانیت و همگرائی مثبت و برای شرایطی بهتر را در تمام افکار و اعمال‌مان جاری سازیم!
______________________________________________________
* مفهوم تبعیض در این نوشتار فارغ از احترامات ویژه‌ایست که لازمه‌ی جانفشانی‌های آن عزیزان می‌باشد.

عکس: صحنه ای از فیلم "روبان سپید"

هیچ نظری موجود نیست: