پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

۱۳۹۴ فروردین ۷, جمعه

دمکراسی به ادبیات نیازمند است/ نوشته کارل کورته* / ترجمه محمد ربوبی

وضعیت ادبیات داستانی در آلمان

درآلمان، ادبیات داستانی مشغله ­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­ی اقلیت ­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­ها باقی مانده است. رمان مارتین والسر(هواپیما بر فراز مسکن) که به دریافت جایزه­ ی ادبی کروه ۴۷(۱) نایل شد، درنخستین سال انتشارش فقط ۵۰۹ جلد به فروش رسید.
سال­هاست سلیقه ­ی اکثریت کتاب­خوان ­ها، خواندن رمان­ های سرگرم­ کننده و پیش پا افتاده را بر سایر رمان ­ها ترجیح می­­دهند.
موفقیت سه نویسنده ­ی آلمانی دراین قرن مؤید آن است: رمان « نباید همیشه خاویار باشد» نوشته­ ی زمل،۴۶ میلیون جلد، رمان « پزشک استالینگراد» نوشته­ ی کونسالیک، ۵۴ میلیون جلد و رمان «استلا ترموگن»، نوشته ­ی دانلا ۴۹ میلیون جلد به فروش رسیده­ اند.

با این­که تولید کتاب ـ از جمله ادبیات داستانی ـ پیوسته افزایش می­یابد، با این وجود، آلمانی­ ها کمتر کتاب می­خوانند. و افرادی که مدعی ­اند کتاب می­خوانند، درسال ۱۹۹۳ روزانه یک ساعت وقت خود را صرف خواندن کتاب کرده اند و هشتاد در صد آنان ادبیات سرگرم کننده را ترجیح داده ­اند.(۲) درآلمان شرقی که «جمهوری کتابخوان­ها» نامیده می­شد و شعار صرفا تبلیغاتی نبود، هنوزهم مردم بیش از اهالی آلمان غربی کتاب می­خوانند. اگرچه می­گویند که دیگر وقت کافی برای خواندن کتاب ندارند.

نقش نویسندگان آلمانی و مقام ادبیات داستانی را نمی­شود با سنجه­ های کمّی ارزیابی کرد. پیوسته کتاب­های بیشتری منتشر می­شوند با خوانندگان کمتر. علتش چیست و چه معنایی دارد؟
مجموعه ­ی­ آثار نویسندگان به­ اصطلاح بزرگ آلمان که بسیار زیبا چاپ و صحافی شده اند در قفسه­ های کتاب آپارتمان ­های آلمانی چیده شده ­اند اما خوانده نشده­ اند. این بدان معنی­ است که مردم خود را نه با آثار بلکه با نام و شهرت مؤلفین تزیین می­کنند.

سال­هاست عده­ ای از نویسندگان « گروه واکنش سریع» صفحات ادبی مجلات و روزنامه­ های آلمان را تشکیل می­دهند. بیانیه ­های سیاسی آنان مردم پسندند: مارتین والسر، در دهکده ­ای کنار دریاچه ­ای در استان بایر، به مناسبات سیاسی ـ اقتصادی اروپا و آمریکا می­پردازد. گونتر گراس در هامبورگ، مداخلات ارتش آلمان در سومالی را بررسی می­کند. انسنزبرگر در جنگل­های سوئد، آمار بیکاری در آلمان را که در نورنبرگ منتشر شده تفسیر می­کند. واکنش­ها بیشتر در اثر شهرت مؤلفین آثار ادبی است تا صلاحیت­شان در این موارد. مقاله­ های آنان وزنه ­ای شده است. زیرا، در جهانِ پیچیده و غیرشفافِ کنونی ملاک ارزیابی  وقایع  وجود ندارد.

ما در مقابله با ابتذال­گرایی رسانه ­های عمومی به  زیباگرایی در چاپ کتاب می­پردازیم، این امر به طور آشکار پاسخ مردم با سواد است به بی­سوادی ساختاری جامعه. اما گرایش به زیباپرستی محتوای سیاسی را از بین  می برد.(۲). ما نویسنده را به معرض نمایش عمومی می­گذاریم . واژگان به پشت تصویر رانده می­شود. چند جمله­ ی دهان پرکن و حتی ­الامکان کوتاه و مختصر که چشم­گیر باشد کافی است. مطالب طولانی و سنگین به هیچ ­روی جایز نیست. زیرا توده ­های مردم آن را نمی­فهمند. سریع و مختصر، هم­چون خوراکی پخته در درون قوطی ­های کنسرو. ما به ­آن عادت کرده­ ایم، در حالی که در دیگر کشورها  نویسندگان  کاندیدای ریاست جمهوری می­شوند.

جلب توجه کردن به هر قیمت:

همواره، هنگامی که نویسندگان «‌بزرگ» از حیطه­ ی صلاحیت­شان فراتر می­روند، تاثیر شگرفی برجای می­گذارند. کیست که مجله­ های کم تیراژ ادبی و فرهنگی را بخواند؟ مقاله ­های سیاسی  و اظهارات جسور در مجله ­ها و روزنامه های پرتیراژ( همراه با  درآمد برای نویسنده ) تاثیر مطلوب را بر جای می­گذارد. محل انتشار بر همه چیز تقدم دارد. کیست که کتاب پترهاند که با عنوان «عدالت برای صربستان» را بخواند، درحالی که خلاصه­ ای از آن و با همین عنوان در روزنامه به چاپ رسیده است.

نقد آثار ادبی، یا شنیدن و خواندن از دست دوم :
 
مدت­هاست که دیگر خودِ ادبیات نیست که دیدگاه ما را در مورد ادبیات تعیین می­کند، بلکه نقد ادبی جای آن را گرفته است. تلویزیون، با اشکال گزارش­گونه ­اش راه مستقل خود را در پیش­ گرفته است. شتاب­زدگی و شهرت ­طلبی ارزش بازار را تعیین می­کند، نه کیفیتِ نقد ادبی. پیش از آنکه کتاب به کتاب­فروشی ارسال شود، باید از نظر جناب منتقد در مورد آن اطلاع یافت. علاوه براین، برای بازاریابی نیز جلسه­ های سخنرانی برگزار می­شود. ما در باره­ ی کتاب­ها سخن می­گوییم، بی آنکه آن­ها را خوانده باشیم. سخن­های ما در مورد کتاب، به­ جای آن که از متن کتابی که خوانده ایم باشد، اغلب همان چیزهایی است که از رسانه ­های عمومی جسته گریخته در باره ­اش چیزی شنیده و یا  در جایی خوانده ایم . منتقد، روی صفحه­ ی­ تلویزیون، از آن­چه در باره اثر گفته شده سخن می­گوید، نه در مورد متن نوشته شده. او نویسنده نیست، بلکه ستاره ­ی فیلم سرگرم کننده­است. او از نویسنده­ ای که ممکن است چیزکی در چنته داشته باشد، ستاره­ ی جدید فیلم تلویزیونی می­سازد و بالعکس. این­هاست قواعد مناظره­ های تلویزیونی در مورد ادبیــات.

مجادله­ های پی ­در ­پی و نمایش آن­هاست که مردم را تحت تاثیر قرار می­دهند، نه موضوع اثر نوشته شده. اظهارات زننده و موهن یک روشنفکر سرشناس، پس از اشاره­ ی جسته گریخته به موضوع  مورد مشاجره، به­ عنوان نشانه ­ای از بروز گرایشات نگران کننده ­ی روح زمان تلقی و برجسته می­شود. و هنگامی که دوست هم مسلکی از آن جانبداری کند، این نگرانی و برآشفتگی شدت می­گیرد. اگر چه این روش، همان چشم وهم­چشمی رایج بین روشنفکران است، با این وجود در مرحله ­ی دگرگونی، به سال ۱۹۸۹، مجادله ­ها و مناقشه­ هایی که شدت یافت خصوصیات سازش ناپذیری به خود گرفت. کتاب گونترگراس« میدانی فراخ»(۳) نمونه­ ی خوبی در این مورد است: مجادله در پی مجادله، نه در مورد محتوای کتاب و نه اصولا در مورد جنبه­ های زیباشناختی این اثر. چند هفته، تصویر آلمان در داخل و خارج کشور همین بالاگرفتن و شدت مجادله ­ها بود. در این میان، بار دیگر سخن از راه ویژه­ ی آلمانی در نقد ادبی و نوعی ارزیابی خاص به میان آمد. و آن­جا که به عصر سخیف آلمان در دوران سلطه ­ی نازی­ ها ارتباط داشت، صف آرایی و برآشفتگی شدت بیشتری گرفت.

تقسیم آلمان  به دو بخش شرقی و غربی به نویسندگان این دو بخش  نقش و موضوعی واگذار کرده بود که پس از وحدت هر دو را از دست دادند. نویسندگان، به مثابه­ ی نمایندگان نقاد و وجدان بیدار هویت جمهوری، مقام و موقعیت خود را از دست دادند. در آلمان انقلابی به وقوع پیوست. نویسندگان می­توانند بگویند که در آن شرکت نداشتند. البته باید تفاوتی نیز قائل شد. برخی از نویسندگان جمهوری دمکراتیک آلمان ، دست کم در مراحل اولیه­ ی این تحول تا دسامبر ۱۹۸۹، ناگهان به عنوان انقلابی در صحنه ظاهر شدند. ولی درگیری آنان بیشتر معطوف به آزادی بود، تا به وحدت دو بخش آلمان. اینان نیز دوش به دوش همکاران­شان در آلمان غربی آشکارا وحدت دو کشور را رد می­کردند. سرانجام، خود خواسته، به حاشیه رانده شدند. نویسندگان، همانند دیگر مخالفین نظام ، تصمیم نادرستی گرفتند و گرایش و خواست عمومی را درک نکردند. اگر تا آن موقع در جمهوری دمکرانیک آلمان تضاد و تقابل آشکار با نظام و تشویق و ترغیب به مخالفت با سیستم موجود برای خوانندگان در کشور کتاب­خوان ها، اهمیت حیاتی داشت، و در غرب آلمان به آنها بیش از ارزش ادب بها داده می شد، در جریان  تحول و پس از آن، موقعیت و مقام  نوشتار دگرگون شد. «آن­چه  باقی می­ماند» اثر کریستا ولف، نمونه برجسته ­ای از اوج مشاجرات ادبی سال ۱۹۹۰ و ارزش­گذاری ادبیات جمهوری دمکراتیک آلمان و نویسندگانش از دیدگاه آلمان غربی  بود.

در شعور و آگاهی خوانندگان، نویسندگان جمهوری دمکراتیک آلمان همواره تجسم مخالفین نخبگان رژیم حزب واحد سوسیالیستی آلمان بودند. از این­رو، این نویسندگان هم درغرب و هم در شرق آلمان از امتیاز دوگانه برخوردار بودند. دراین رهگذر، هنگامی که منتقدین آلمان غربی در جریان مشاجرات نویسندگان به سال ۱۹۹۰ مقام و منزلت آنان را مورد سئوال قراردادند، خواه ناخواه از جایگاه برتری که داشتند فرو افتادند. ادبیات جمهوری دمکراتیک آلمان سابق، هم­چون جنبش مدنی درآن جمهوری، در بازار سیاسی از ارزش والایی برخوردار است. اما به طور عمده ارزش تاریخی دارد. ازآنجا که در جریان مشاجرات در مورد سمت گیری، قاعدتا اکثریت تعیین کننده است، نه اقلیت، پس از تحول، نویسندگان جمهوری دمکراتیک آلمان ـ هم­چون اهالی آلمان شرقی ـ  از دیدگاه اهالی آلمان غربی، منزلت و مقام و یژه ­ی  خود را ازدست دادند.

اما  نفوذ  نویسندگان جمهوری فدرال آلمان نیز در نتیجه ­ی وحدت آلمان بازهم کاهش یافت. اینان نیز در ابتدا، همانند اغلب دیگر مفسرین فرهنگی، به عنوان متخصصین سمت­ گیری، چیزی برای گفتن نداشتند. لحظاتِ تحول، قاعدتا حضور ذهن و تیزهوشی سریع روشنفکرانه می­طلبد. اما در جریان تحول سیاسی، نه تنها تحول زبانی رخ نداد، بلکه  سکوت و رخوت فکری جایگزین شد.

رمان­ها، گزارشات حساس در مورد  وضعیت ملت است. نویسندگان به مثابه ­ی ناظرین روح زمان، لحظات را تشخیص می دهند و به تصویر می کشند.
ادبیات داستانی در کشور آلمان  جایگاه مهمی احراز کرده است . ولی نباید رمان­هایی که عصری را در برمی­گیرند  جستجو کرد. رمانی که عصر تحول و وحدت آلمان را در برگیرد  نمی توانست پدید آید،   و اگرهم پدید می­آمد  دست کم  دو رمان می­بایست باشد: یکی از دیدگاه غرب و دیگری از دیدگاه شرق آلمان. بنابراین، رمانی که ناظر برمجموعه­ی جریان­های اجتماعی ـ سیاسی باشد،  با توجه به واقعیت چند جانبه، نمی توانست پدید آید. و عدم شفافیت نوین نیز مانع بازتابِ جامعه در کلیتِ خود شد. در دهه­ی پنجاه و اوایل دهه­ی شصت، این امر به گونه­ی دیگری بود.             از این­روی، در آن مقطع، رمان­های برزگ مقطعی هاینریش بل، گونتر گراس، یانسون و لنتس می توانستند پدید آیند. برعکس، ادبیاتی که در برگیرنده کل اوضاع سیاسی و سمت گیری های سیاسی نیز باشد، در عصر پسامدرن که فردگرایی، کثرت­گرایی و نیز زیبایی­گرایی و اخلاق­گرایی، چشم­انداز جهان­شمول را محدود می­کنند نمی­توانستند پدید آیند.

   خواندن ادبیات، شاهراه کسب دانش است. ادبیات، انتقال سرگذشت واقعیت به ساحتِ زبان است. سرگذشتی که از طریق ادبیات خوانده می شود، سپری است در مقابله با ادعاهای تمامیت خواه و تجهیزاتی است برای هویت های پیچیده و تودرتو.

سرآغاز، واژه بود، نه تصویر. فقر زبان، محتوای پوچ مناظره­ها و اعتیاد به تصویر، مشخصه­ی عصرکنونی ماست. تاثیر حضور و جلوه­ی دایمی تصویرها ، اغلب بی بازگشت است . آنجا که تصویرها  مؤٍثرند، قدرتی پدید می آورند که به دشواری می­توان با واژگان مانع آن شد و یا آن را تصحیح کرد. به دیگر سخن، تفکیک کرد و تمیزداد. ادبیات داستانی، با توجه به این قدرت فزاینده­ی تصاویر، درعصر رسانه های کامپیوتری ، نقش وقوف به دمکراسی را ایفا می کند. تفکر شکاک، جوینده و پرسنده و استدلالگر مطلع ، از طریق ادبیات داستانی از پسِ اطلاعات استاندارد شده برمی آید. هر فرد، خود به تنهایی، می­تواند  بازتاب تلقین­های وسوسه برانگیز تلویزیون را به هیچ­گیرد و تصویرهای کاذب و یا تصویرهایی را که با تردستی ظاهر می­شوند افشا کند. اما، فقط کسب اطلاعات از طریق خواندن  شهروند  را چنان مجهز می­کند که بین دانش و اطلاعات تمایز قایل شود.

به نظر افلاتون، دانش« شناخت آن چیزی­ است که هست ». «آن چیز» همواره به معنای «به چه منظور به کار می­آید» نیز هست. فقط کاربُرد تخصصی اطلاعات، که روند خواندن کارساز آن است، تجهیزات دانش واقعی را فراهم می­کند و توانایی­ های روشنفکرانه، همچون نیروی تخیل، خلاقیت و انتزاع، امکاناتش را فراهم می آورد. ادبیــات، اصطلاح  متضادی با اطلاعــات نیست، اما  پیوسته رجوع به منبع را گوشزد می کند.

 نقش اجتماعی ـ سیاسی ادبیات داستانی :

نوشتن و نوشتار به نام نامیدن واقعیت است. چون، نشانه­ های زبانی، وسیله ­ی ارتباطی ساختار اجتماعی واقعیت ­اند. هنگام نوشتن، ابلاغ با بازتاب آن هم­عنان است. نویسندگان نیز مانند سیاستمداران تمایلات مشابه ی به «انتشار» دارند. نویسندگان با انتشار آثارشان پیوسته تصویرهای زبانی ابداع می­کنند که واقعیت­ هایی به وجود می­آورند. بنابراین، ادبیات مناسبات ما را با جهان دگرگون می­کند ـ بی آنکه ادعا کند به­ وسیله­ی  ادبیــات  مناسبات دگرگون می شوند.

 ادبیات داستانی، افزون بر جهت ­گیری انتقادی وضع کنونی و نیز سرگرمی ـ که بی تردید اهمیت دارد ـ نقش­های دیگری نیز ایفا می­کند. ادبیات، نه تنها  نقش وقوف به دمکراسی  بلکه  نقش محافظه کاری را نیز ایفا می کند. ادبیات، مانع از یاد بردن و جایگاه حفظ سرگذشت هاست. تسلط جمهوری فدرال آلمان بر بخش شرقی، دست کم در ادبیات داستانی، فضایی پدید آورد که در آن سرگذشت ­ها حفظ و مورد تامل و تفحص قرارگیرند. ادبیات داستانی یگانه شیوه ­ی گردآوری و گنجینه ­ی جست وجوی سرگذشت ­ها و تفکرات است.

ادبیات می تواند به سرعت پیر شود و درعین حال روشن­ بین بماند. ازاین­رو، کاربُرد درست و به جای ادبیات گاهی از داوری های نادرست و وقایع غافگیرکننده جلوگیری می­کند. نمونه ­ای ذکر کنیم: در رُمان « سالروز» نوشته ­ی یانسون، از وجود ارودگاه ­های مرگ در جمهوری دمکراتیک آلمان سابق گزارش داده شده است که در سال ۱۹۹۰ برهمگان آشکارشد. او در آن موقع، اردوگاه «فونف آیشن» در براندنبورگ (برلین) را با فهرست اسامی قربانیان و شیوه­ های خشن نگهبانان دقیقا توصیف کرده است. احساس گناهکاری و ناکامی آلمانی ها در دوره­ ی دیکتانوری، سبب شد که او به شیوه­ ای موثر و کارآ ، بیست و دو سال پیش این رمان را بنویسد.
نویسندگان به مثابه ­ی پاسداران ناظر بر روح زمان، با آثارشان پیشروان تفاهم نوین اجتماعی محسوب می شوند ـ  اگرچه اغلب پیش بینی­ های نادرست هم کرده ­اند. ادبیات می­تواند با هدف مشخصی به کارگرفته شود، اما حتما نباید چنین باشد. ادبیات داستانی آلمان در مجموع، واقعیت­های سیاسی را به طور ضمنی و تلویحی به تصویر کشیده است و فقط  در موارد استثنایی رهنمودهای سیاسی مطرح کرده است. به هرحال، ادبیات پیوسته تمایل دارد توجه را از« ما » به« من»  معطوف کند.

نویسندگان مشوق قوام اراده­ ی دمکراتیک نیستند، اما درعین خلوت حضور، اغلب سیاست نهفته است. تا زمانی که سردمداران در این سیستم سیاسی دست اندرکارند، می­توان نثر را به منظور تحلیل سیستم سیاسی به کارگرفت.
رمان ­ها به مثابه ­ی منابع تاریخ معاصر نیز از ارزش علمی مهمی برخوردارند و باید هم­تراز با تاثیر اجتماعی و سیاسی­ شان ارزیابی شود: مجموعه­ ی کتاب­ها پیوسته ادبیات باقی خواهند ماند. جوامع سوسیالیستی کاذب نیز در اثر کتاب­های شان سقوط نکردند. اما بدون قدرت مرموز نوشتــآر که گاه جهان را تکان می دهد، تاریخ  بشریت غیرقابل تصوراست. (۴)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) در سال ۱۹۴۷، ۴۷ نویسنده­ ی آلمانی در مونیخ این گروه را تشکیل دادند و علیه گرایشات محافظه کارانه و ارتجاعی حکومت وقت که حزب دمکرات مسیحی اداره می کرد دست به کارشدند. کوشش این گروه به منظور بازنگری گذشته و جلوگیری از ترویج مکانیسم از یاد بردن و به فراموشی سپردن جنایت­های دوره سلطه­ ی نازی­ها که حکومت وقت در پیش­گرفته بود، به ویژه به کار گماشتن شخصیت­ های مهم و موثر نازی­ها در مقامات دولتی، بر نسل جوان و اوج­گیری جنبش دانشجویی سال ۶۸ نقش مهمی ایفا کرد که سرانجام به انتقال حکومت به دو حزب سوسیال دمکرات و لیبرال منجر گردید. [ مترجم]

(2)   B.Guggenberger: Das Verschwinden der Politik, in die Zeit vom 7.10.1994, Nr.41
(3) Ein weites Feld

(4) سخنرانی هاول در فرانکفورت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
K.R.Korte *  مدیرانستیتوی آکادمی علوم سیاسی در دانشگاه مونیخ.
برگرفته ازنشریه ­ی  Aus Politik und Zeitgeschichte, Bonn, B 13-14-1994   
ترجمه­ی  محمد ربوبی
------------
برگرفته از سایت نوشتار 
http://www.neveshtar.de/

هیچ نظری موجود نیست: