پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

۱۳۹۴ شهریور ۱۸, چهارشنبه

نگاهی به شعر"چراپیرنمی شومِ" پرتو نوری علا / امیر کاراب

شعررا با هم بخوانیم:
چرا پیر نمی شوم؟ / گوئی زمان، نادیدهام گرفته است؛ /
 شنوای برهم خوردنِ بال مگسام / بینای ذرّهها، /
 آگاهِ آنات وُ بویای عطر آزادی. / چرا پیر نمی شوم؟  

شاید آن گرگِ تیز دندانم / در جامۀ مادر بزرگ، / 
که ناخن های حنا بسته اش را / به سودای لقمۀ چپ کردنِ
 شنل قرمزی / سوهان میکِشد.
یا همان رعنا پلیدِ همیشه جوانم / -  دوریان گری - /
که هنوز، نیش چاقویم / قلبِ تصویر آویخته بر دیوارم را /
نشانه نرفته است.
چرا پیر نمی شوم؟

لس آنجلس، اول جولای دو هزار و چهارده میلادی

نفسی تازه کنیم، و با هم در عمق شعر و نگاه خاص پرتو در این شعر تأمل کنیم:
شعر"چراپیرنمی شوم"، اشاره به خصیصه‎ای داستانیست، که زنان در ذهنشان در طول تاریخ، جوانی را بانگ میزنند، اما راویِ این شعر، حکایت دیگرگونهای از این خصیصه دارد!
"چرا پیر نمیشوم" از سه جمله تشکیل شده وسه بارعاطفی متفاوت را حمل میکند:

1 – شاعر به بلندای سن خود اشارت دارد، اما احساس جوانی میکند و وجودش ازعشق به زندگی سرشار، است. میبیند از تمام حوادث و اتفاقاتی که دُور وُ بَرَش رخ میدهد، درکمال آزادی و سبکبالی، درکی قوی و آشکار دارد؛ و در عین حال که از نادیده گرفته شدنش در زمان، پرسش می‎کند، هنوز میخرامد و میجوشد و آگاهِ حتی لحظههاست!

2. – راویِ اول شخصِ شعر، از افسانۀ شنل قرمزی یاد میکند، که انسان، همزمان میتواند، گرگ باشد یا در لباس مادربزرگ ظاهرشود، و چهرههای متفاوتی ازخود بروز دهد، و یادآوری کند، که بشرتمام آموختهها وحوادث را نهادینه کرده و هر زمان به شکلی درمیآید! هم پاکی، وهم پلیدی. هم بچگی و هم جانِ جوانِ جهان. تمام وجود ما انباشته از اضداد است، و نقشهایمان در زمان، شکل عوض میکنند!

3. – راوی، حکایت میکند: میتواند، شخصیت مردِ رعنا، اما پلیدِ رمانِ اسکار وایلد، دوریان گِری، باشد و زیبائی‎اش ونامش همیشه جوان وجاودان بماند! وتضادهایی که درون مردان و زنان بازتولید میشود و مَکرشان وحالاتشان میتواند تصویر خودساختۀ خود را روزی نشانه برود، وخود را ویران کند! این خودویرانی، از جان و جَنَم دیگری حکایت دارد، یعنی از نو و با نگاه جدید زندگی کند! واژهها باید در ظرف جدید و فکر جدید دوباره تعریف شوند!

این شعر، بافت مدرن و فکر مدرن دارد، مردان و بیشتر زنان، معمولاً دغدغه آراستن خود و همیشه جوان ماندن را دارند، و دنبال اکسیر زندگی هستند، و تلاش کمتری میکنند برای پُرباریِ ذهنشان، ولی این شعر، از زنی حکایت میکند، که تجربهها و دانش‎اش بالاست و از پیرسالی وحشت ندارد، همّ و غم‎اش دیده شدن است و صدا و زبان جدیدیست برای زنان و می تواند مانیفستی برای زنان باشد!

"چراپیرنمی شوم" شناسنامهای دارد، و حکایت ازدوران جدیدی دارد، که زنان، درآینه زمان، با آن چه که دارند درونشان را به وضوح ببینند وخود را سانسور نکنند!
پرتونوری علا، با این شعرراه جدیدی پیش پای زنان می‎‎گذارد، تا در اجتماع، به زیباییِ ظاهر، بسنده نکنند، باخود آشتی کنند و درحرکت و در پویایی باشند!
امیر کارآب
 4 آگوست2014

هیچ نظری موجود نیست: