پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

۱۳۹۴ آذر ۱۶, دوشنبه

آن جا که زاده شدم / رمان به دو زبان فارسی و انگلیسی / اسماعیل یوردشاهیان (اورمیا)


اخیراً رمان ایرانی "آن جا که زاده شدم" نوشته اسماعیل یوردشاهیان، که در سال 1384 توسط نشر فرزان روز، چاپ و منتشر شد و تاکنون به چاپ چهارم رسیده است، به پیشنهاد "انتشارات پیج" در نیویورک به زبان انگلیسی ترجمه و نشر یافته است. یوردشاهیان این رمان رابا الهام از زندگی دکتر "ژوزف پلمب کاکران"، بنیان گذار نخستین دانشکده و بیمارستان مدرن در یکصد و پنجاه سال پیش در ارومیه، و مایه گرفته از ذهن و تخیل خویش، نوشته است.


شرح حال مختصری از اسماعيل يوردشاهيان

اسماعيل يوردشاهيان با اسم مستعار و هنری اورميا، شاعر، نويسنده و پژوهشگر ساکن ارومیه، تحصيلاتش را در رشته پژوهش فرهنگ و تمدن به اتمام رسانده و اکنون در چند دانشگاه منطقه سکونت خود، مشغول تحقيق و تدريس است. دوران کودکي او با شنيدن موسيقي و شعرها و قصه هاي زيبا و عاطفي که مادر برای او می گفت آغاز شد. سپس از نوجوانی شعر سرود و گاه نقاشی کرد. در هیجده سالگی دو دفتر شعر و یک داستان برای کودکان منتشر کرده بود.

تا کنون از استاد یوردشاهیان، ده مجموعه شعر، دو رمان، چهار قصه براي کودکان و هفت کتاب تحقيقي و فلسفي  و سي و هفت مقاله تحقيقي، علمي و ادبي چاپ و منتشر شده است.

اشعار یوردشاهیان تمی جهانی دارد چرا که به مرزبندي جغرافيايي ، نژادي ، قومي ، ملي و اجتماعي ميان انسانها معتقد نيست. جهان را از آنِ انسان و انسان را از آنِ جهان مي داند. او خود را شهروند آزاد جهان ميدانم و زبان نرم و دلنشين فارسي را براي نوشتن و سرودن انتخاب کرده است.

مجموعه اشعار "در کوچههای شاید" و " پستچی باران" به ترکی استانبولی، "اورمیای بنفش" به زبانهای آلمانی وسوئدی، و جدیدترین اثر ایشان، رمان "آن جا که زاده شدم" به انگلیسی ترجمه ومنتشر شده است.

ترجمه این رمان به زبان انگلیسی توسط مترجم برجسته خانم چسیکا باباخانیان صورت گرفته و توسط انتشارات پیج در نیویورک ، در آمریکا منتشر شده است. ترجمه این اثر به زبان فرانسه، توسط دکتر دادگر نوبریان در حال اتمام است و قرار است در پاریس منتشر شود.

همچنین پروفسور لرنس اچ مولتن، به همراه چند تن از استادان دانشگاه جانز هاپکینز و پنسلوانیا، قصد دارند طی نامه ای این رمان را نامزد جایزه پولتیزر نمایند.

این رمان را می توانید از سایت آمازون دات کام، در بخش کتاب، سفارش دهید.
http://www.amazon.com/Where-Was-Born-Esmaiel-Yourdshahian

اسماعیل یوردشاهیان خود در یادداشتی در باره این رمان می نویسد:

من این رمان را در بین سالهای 1371 تا 1383 نوشتم . درست زمانی که بعنوان مدیر پژوهشی دانشکده پزشکی ارومیه. مشغول فراهم نمودن نخستین شماره مجله دانشکده برای انتشار بودم وبه همین خاطر دوست داشتم  که در نخستین شماره مجله تاریخچه مختصری از  دانشکده پزشکی ارومیه بنویسم . در جریان  تحقیق ومطالعه برای نوشتن تاریخچه بودم که با نام و خدمات دکتر کاکران آشنا شدم و روزی که  در دهکده سیر کنار سنگ قبرش ایستادم  و این جمله از انجیل را خواندم "او نیامده بود که رهبر شود، اما شد."

همان جا عهد کردم که زندگی دکتر کاکران را بنویسم . اما من از زندگی و لحظات خصوصی او مانند چگونگی آشنائیش با زنش کاترین وعشق وازدواجش با او وهمینطور  گذران لحظات تنهائیش هیچ اطلاعی نداشتم. تمام مدارک و نوشته ها  در خصوص زندگی او محدود به تاریخ وتولد و وفوت او و خدمات پزشکی او بود. پس ناگزیر شدم بسیار از مسائل را از ذهن بیافرینم.

البته در این آفرینش  ضمن پایبندی  به تاریخ و حوادث و حفظ  نام و شخصیت افراد، توانستم موضوع و حاشیه های زندگی او را گسترش بدهم وحوادث و شخصیتهای خیالی نیز بیافرینم، و درنهایت رمان شورانگیزی از عشق و رنج و دوستی  آفریدم که شایسته زندگی و شخصیت وخدمات دکتر ژوزف پلمب کاکران بود و برای همین هم تاکید کرده و می کنم که این رمان با برداشتی آزاد از زندگی دکتر ژوزف پلمب کاکران در مرز بین واقعیت وتخیل  آفریده ونوشته شده است  و تقدیم است به تمام انسانهایی که بدور از  هر گونه تعصب ( قومی ، ملی ، مذهبی ، نژادی ، فکری) و فارغ از مرزها  به انسانیت و دوستی و  مهربانی می اندیشند و من چنین می اندیشم وبرای همین خودرا شهروند جهان می دانم

پیش از شرح خلاصه رمان . خوب است که به  این مسئله توجه کنیم که سفر و آشنایی وحضور امریکائها با ایران از اوایا قرن نوزدهم شروع شد . در 1823 دو کشیش امریکایی از طریق مرز ترکیه وارد ارومیه که یکی از شهرهای مهم مسیحی  نشین ومرکز آشوریها وارمنیهای ایران است شدند .  ورود آنها مصادف بود با واگیری واپیدمی بیماری سرخک و تیفوئید . آنها چند ماهی که در ارومیه بودند وضع را اسفناک دیدند و بعد از بازگشت به امریکا  به کلیسا پرسپترین و مدرسه روزهای یکشنبه گزارشی از وضع بد شهر وزندگی مردم ارومیه ودیگر شهرهای منطقه  نوشتند و خواستار اقدام بشر دوستانه از طرف کلیسای  امریکا شدند . در 1832   دکتر گرانت همراه با  جانتان پرکینز  همراه با چند امرکائی دیگر وارد ارومیه شدند . دکتر گرانت با کمک دستیارش دکتر میلر  درمانگاهی تاسیس  وبه مدوای بیماران پرداخت ودستورالعملهایی برای رعایت بهداشت فرد ی  ومحیط به زبانهای فارسی . ترکی وکردی ، آسوری و ارمنی وانگلیسی نوشت ودر شهر  وروستاهای میان مردم پخش وبه دیوارها نصب نمود و تلاشی  بسیار موثری برای بهبود وضع بهداشتی وسلامتی مردم  انجام داد. 

اما  پرکینز علت را در بی سوادی و مشکلات مالی و اقتصادی شهر دید وبر آن شد که  با تاسیس مدرسه ای به طرز مدرن و رسم امریکا به تربیت کودکان بپردازد و از این رو از امریکا درخواست کتاب ودستگاه چاپ  و کاغذ و دیگر لوازم مورد نیاز برای راه اندازی مدرسه کرد و در 1837 نخستین چاپخانه به همراه دیگر لوازم با چند امریکایی دیگر وارد ارومیه شد و پرکینز مدرسه اش  را  در نزدیکی  محله آشوریها  افتتاح و  برای باز دید مردم گشود و مردم شهر برای دیدار از مدرسه ولوازم آموزش مدرن هر روز  در گروه های مختلف می آمدند. 

استقبال به حدی بود که  پرکینز برای آموزش  دانش آموزان با کمبود معلم روبرو شد پس ناگزیر شد  محل مرکزی  وادره مدارس را به دهکده سیر که محل اقامت همه امریکائیها مهاجر و مسیونر بود منتقل و در آن دهکده نخستین مدرسه شبانه روزی  تربیت معلم را تاسیس کند که حاصل آن تربیت تعداد زیادی معلم از میان جوانان با سواد بود و همین باعث شد که مدارس پرکینز گسترش ودر مدت کمتر از ده سال در شهر و روستاها به 510 باب مدرسه برسد  در 11845 بود که پرکیننز با توجه به افزایش مدارس نیاز به معلمین تحصلیکرده برای تدریس در  دانشسرای تربیت معلم کند و از  امریکا در خواست  نیرو وافراد بیشتر اما تحصیلکرده نمود   بر اساس درخواست پرکینز در 1848  کشیش ژوزف  جی کاکران  که لیسانس فیزیولوژی ومعلم موسیقی و تربیت یافته مدرسه یکشنبه ها بود به همراه زن و دو ختر خردسالش  با تعدادی از امریکائیها وارد ارومیه شد.

داستان رمان آن جا که زاده شدم از همین جا آغاز می شود وبه زندگی وخدمات پسر  کشیش کاکران یعنی دکتر ژوزف پلمب کاکران می پردازد . خلاصه رمان به مختصر  این است :
در سال 1948 میلادی   چند خانواده امریکایی برای کار و تدریس در مدرسه شبانه روز تربیت معلم  بدعوت جاناتان پرکنیز مدیر مدرسه شبانه روزی  و مبشیرین امریکایی مقیم ارومیه وارد  شهر ارومیه می شوند که در میان آنها خانواده کشیش کاکران قرار دارد . کشیش جی کارکران  که لیسانس  بیولوژی و معلم موسیقی ست همراه زنش دبرا و دو دخترش  ایدا و کاترین  برای تدریس وتبلیغ آمده.  او در روستای سیر واقعه در بالای کوه سیر مستقر می شود و ضمن تدریس و کار با کمک اهالی کلیسای انجیلی  دهکده را می سازد  در سال 1855  خانواده کاکران صاحب پسری می شوند  ونام اورا  ژوزف پلمب کاکران  می گذارند. 

ژوزف  کودکیش را در دهکده سیر کنار خانواده می گذراند و در پانزده سالگی  برای ادمه تحصیل به امریکا می رود و بعداز هشت سال تحصیل پزشکی  و دارو سازی و گذراندن دوره جراحی به ایران وارومیه بازمی گردد و چون وضع بهداشت وسلامت مردم را بد و بسیار  وخیم می بیند بر آن می شود که بیمارستانی برای درمان  بیماران وخدمت به مردم زادگاهش ارومیه  تاسیس کند . وبا کمک مبشرین  مسیحی باغی به وسعت 128 هکتار  در خارج از شهر ارومیه خریداری و ساختمان بیمارستان را در آن بنا ونامش را وست منیستر می گذارد اما بعداز مدتی  او  در می یابد که برای اداره بیمارستان و معاینه و درمان  بیماران نیاز به کادر ( پزشک وپرستار) دارد.  لذا در1878 نخستین دانشکده پزشکی به طرز مدرن را  در بخشهای مختلف همرا با دانشکده داروسازی تاسیس وسایل وکتابهای آن را از امریکا وارد می کند و هر سال بین 5 تا 8 دانشجو می پذیرد وبا کمک همکارانش به  تربیت دانشجویان میپردازد. دکترکارکران  در طول زندگی کوتاهش برای درمان بیماران و نجات مردم از مسائل ومشکلات به میان قبایل و مردم نواحی مختلف آذربایجان غربی  در ایران و کرکوک  و دیگر نقاط شمال عراقی وشرق ترکیه سفر می کند.  

او در هنگام درمان  مردم ، گرفتار حوادث و تلخیهای بسیاری می شود و برای دفاع از مردم شهر ارومیه در برابر هجوم   اقوام شورشی ( شیخ عبیدالله)  به شهر ارومیه  در 1887واسطه و  آسیب بسیار دیده و گرفتار تهمت وافترا می شود و همین طور در  زندگی  شخصی خود با تحمل غربت و از دست دادن  پدر ومادر وزن وفرزند رنج بسیار می برد . اما هم چنان با عشق به  خدمت می پردازد و در آخر  در آگوست 1905 در سن پنجاه سالگی در حالی که بسیار تنها شده  وافسرده از مسائل ومصائب روزگار بود  درحین خدمت ودرمان مردم بیمار شده ومی میرد وکنار گور زنش کاترین در گورستان مسیونرهای امریکایی در بالای کوه سیر ارومیه به خاک سپرده می شود.

در مراسم تدفین او گفته می شود بیش از ده هزار نفر از  اقشار مختلف شهر و روستا ها و عشایر وادیان مختلف شرکت می کنند .. بسیار این رمان شورانگیز را با رمان دکتر ژیواگو پاسترناک که فیلم سینمایی مهیجی از آن ساخته شد  مقایسه کرده اند. اما منتقدین آن را  رمانی بسیار انسانی وبرتر دانسته وتاکید کرده اند که  هر فصل  فصل آن شورانگیز و نگاه دیگریست به هستی وجهان آن را باید خواند و مهمترین وجه  مثبت این رمان این است که بسیار کشدار و مهیج است و خواننده با شروع آن نمی تواند آن را کنار نهد .


Publishing Page*
**Johns Hopkins University



هیچ نظری موجود نیست: