پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

۱۳۹۴ آذر ۱۶, دوشنبه

سانتیاگو، یک روز اکتبر / کارمن کاستیلو/ ترجمه شیدا نبوی / با مقدمه ای از ناصر پاکدامن

در تابستان امسال، ۱۳۹۴ (۲۰۱۵) چاپ اولِ  ترجمۀ کتاب سانتیاگو، یک روز اکتبر، توسط انتشارات چشم‌انداز- فروغ، در پاریس منتشر شد. این کتاب نوشتۀ کارمن کاستیلو استاد تاریخ معاصر آمریکای لاتین بود که پس از تبعید از شیلی، به نوشتن کتاب و ساختن فیلم‌های مستند می زند. آثار او در بازگوئی و بازاندیشی تجربۀ نسلی از مبارزان در گذار از راههایی پر پیچ و خم در طلب استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی و دموکراسی است.


جنبش‌هایی از نوعی دیگر و از راههای دیگر
پیشگفتار کتاب از ناصر پاکدامن

"سانتیاگو، یک روزِ اکتبر"روایتی است از کارمن کاستیلو1، دربارۀ شیلیِ، کودتا علیه حکومت آلنده و سالهای خونین هفتاد میلادی، و با گفتگو از یکی از رهبران اصلی مبارزات آن دوران: میگوئل انریکوئز2
کارمن کیست و میگوئل که بود؟

میگوئل انریکوئز در ۲۷ مارس ۱۹۴۴ میلادی در شهر بندری تالکائوانو
3 واقع در نواحی مرکزی شیلی به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و استاد دانشگاه. میگوئل نیز در دانشگاه تحصیل پزشکی کرد و در بیماریهای اعصاب تخصص گرفت. او در دوران تحصیلات دانشگاهی خود یکی از رهبران جنبشهای اعتراضات دانشجوئی بود.

سالهای شصت و هفتاد میلادی سالهای شکل­گیری و رشد جنبشهای ضداستعماری، آزادیخواهانه، ترقی
خواه و مستقل در اینسو و آنسوی جهان بود؛ از آمریکای لاتین تا آفریقا و اینجا و آنجا در خاورمیانه و خاوردور. جنبشهائی از نوعی دیگر و از راههای دیگر: مستقل و به دور از تبعیت کورکورانه از این و آن الگوی موجود و یا تجربه­های پیشین. دیگر هستی و دوام جهانگستران و وابستگان و خودکامگان در چالشی نوین گرفتار آمده بود. وجه شاخص این چپ نوین، نه تنها در شیوه­های مبارزه که در استقلال عمل و اتکاء به خود و به نیروهای مردم خود بود و عدم وابستگی­ به نیروها و احزاب سیاسی تابع قدرتهای بزرگ.

این جنبشها اشکال نوینی از مبارزه، و از جمله مشی مبارزۀ مسلحانه را در پیکار علیه دیکتاتوری و سرمایه­داری حاکم برگزیدند. در واقع، انقلاب کوبا و پیروزی آن در اول ژانویه ۱۹۵۹، پیدایش و گسترش این شیوۀ نوین مبارزه را در جوامع دیگر خاصه در کشورهای آمریکای لاتین و از آن جمله در شیلی به همراه آورد: در این کشور، میگوئل انریکوئز و همفکرانش، پس از یکی دو سالی فعالیت در سازمانها و احزاب کهنسال چپ سنتی شیلی (خاصه دو حزب سوسیالیست و کمونیست)، بالاخره در سال ۱۹۶۴ ازین احزاب فاصله گرفتند و در ۱۵ اوت سال ۱۹۶۵ در پیوند با دیگر جریانهای چپ شیلیایی، سازمانی مستقل بنا نهادند به نام "جنبش چپ انقلابی"
4 ، سازمانی که همه جا با نام اختصاری خود "میر" شناخته می­شود. سازمانی با پیروی از مشی مسلحانه برای رسیدن به آزادی و برابری.

پس از کودتای آمریکایی اگوستو پینوشه
5 علیه حکومت مترقی سالوادور آلنده رئیس جمهور سوسیالیست شیلی در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳، میر از فعالیت باز نایستاد با این که همچنان یکی از هدفهای اصلی دستگاه سرکوب حکومت کودتاچیان بود. و سرانجام در پنجم اکتبر ۱۹۷۴ پلیس امنیتی مخفیگاه میگوئل انریکوئز و همسرش، کارمن کاستیلو را در خیابان سانتافه6 می­یابد و به آنجا یورش می­برد. در جریان یک درگیری خونین، میگوئل کشته می­شود و کارمن که باردار است، زخمی و بیهوش می­شود. او را به بیمارستان می­برند. این درگیری و آن کشته شدن و دستگیری یک زن باردار، موج بلند و نیرومندی از خشم و نفرت و اعتراض در داخل و خارج شیلی برمی­انگیزد. موجی با آنچنان شدت و قدرتی که دولت کودتا را مجبور می­کند تا کارمن را از همان بیمارستان "آزاد" کند. آزادی که در واقع چیزی جز "تبعید" یا نفی بلد دائم نیست: تحت مراقبت شدید پلیسی او را به فرودگاه می­برند و در پروازی به مقصد لندن روانه می­کنند. آنهم به شرط عزیمتی بی بازگشت و زندگی در سکوت و خاموشی دائم و مطلق: هرگز نگفتن از پینوشه و کودتاگران و همۀ آنچه بر کشورش و مردمش رفته است و می­رود.

کارمن کاستیلو، متولد ۲۱ مه ۱۹۴۵، در کشور خود، شیلی، استاد تاریخ معاصر آمریکای لاتین در دانشگاه بود و به تحقیق و تدریس اشتغال داشت. تبعید کارمن که از لندن آغاز می­شود، از ۱۹۷۶، با استقرار او در پاریس، در این شهر ادامه می­یابد. و هم درین شهر است که به نوشتن کتاب و ساختن فیلمهای مستند می­پردازد؛ نوشته­ها و فیلمهائی در بازگوئی و بازاندیشی تجربۀ نسلی از مبارزان در گذار از راههایی پر پیچ و خم در طلب استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی و دموکراسی. و اینچنین است که کارمن به مبارزۀ خود برای آزادی "قارۀ زخمی آمریکای لاتین" ادامه می­دهد.

کارمن در سال ۲۰۰۰ و پس از گذراندن ربع قرنی در تبعید، در پی کوششهای فراوان خانواده رخصت می­یابد دو ـ سه هفته­ای به سانتیاگو بازگردد تا از پدر بیمار دیدار کند. در این فرصت از همرزمان آن سالها خبر می­گیرد و با این یک و آن دیگر به بحث و سخن می­نشیند و البته به بازدید خانۀ خیابان سانتافه هم می­رود. فکر نخستین فیلم مستند "خیابان سانتافه"
8 در همین سفر کوتاه پدید می­آید: "... به فکر افتادم دوستان و رفقایم را پیدا کنم و ابهامات این بخش از تاریخ خودمان را روشن کنم، جستجوهائی که بعد از پنج سال منجر به ساختن فیلم خیابان سانتافه شد" (۲۰۰۷). فیلمی دربارۀ روزهای کودتای پینوشه و روزهای پس از آن و چگونگی محاصرۀ مخفیگاه خیابان سانتافه و جریان آن هجوم و حملۀ پلیس امنیتی و درگیری خونین. فیلمی که در این جشنواره و آن کشور، با استقبال منتقدان و تماشاگران روبرو گردید.

کارمن تاکنون شش فیلم مستند ساخته است از جمله فیلمی به نام لافلاکا آلِخاندرا
9 ۱۹۹۴، دربارۀ لافلاکا، زنی از اعضای میر که زیر شکنجۀ پلیس به حرف می­آید و "اعترافات" او موجب فرود آمدن ضربه­های سنگینی به این سازمان می­شود. در این فیلم، لافلاکا خود نیز شرکت دارد و از "تجربه­اش" می­گوید.  "ما زنده­ایم"10 آخرین فیلم مستند کارمن کاستیلو است (۲۰۱۴)، مستندی دربارۀ آنان که نظم جهانی حاکم را نمی­پذیرند و در جست و جوی یک زندگی بهتر، همچنان از تلاش و پیکار بازنمی­ایستند "من نمی­توانم بدون سیاست در معنای عمیق کلمه، زندگی کنم".

از کارمن کاستیلو تاکنون سه کتاب به زبان فرانسه منتشر شده است: "مسیر فرار"
11 )۱۹۸۸)، "سانتیاگو، یک روزِ اکتبر" (۱۹۸۸)، و کتابی شامل مکاتبات او و مادرش در نخستین سالهای تبعید: "سانتیاگو ـ پاریس، پرواز خاطره"12  ( ۲۰۰۱). 

"سانتیاگو، یک روزِ اکتبر"، بازگویی، بازنویسی و بازاندیشی روزها و ماهها و سالهای پیکاری است در راه استقلال و آزادی و برابری. باز هم مردمانی که بر می­خیزند و در تلاش و پیکارند و باز هم صاحبان منافع و مصالحی که نمی­پسندند و نمی­خواهند و نمی­گذارند. باز هم خون و آتش و زنجیر و شکنجه و زندان و مرگ. و باز هم فخر و غرور "فاتحان" که چه نوآورانی بودیم در سرکوب و شکنجه و حبس و قتل و قلع و قمع. پاهای برهنۀ دختری که بر لبۀ تیز و برندۀ حلبی به ایستادن واداشته­اند تا به زبان آید، دست و پا بستگانی که از فراز آسمان به آبهای اقیانوس پرتاب می­شوند و آن دیگران که در گرمای خشک و سوزان بیابانهای بی انتها رها می­شوند و ... این چنین بود که ازین پس، در کنار زندانیان و اعدامیان، می­بایست از گروه دیگری هم سخن گفت: "ناپدیدشدگان". و در شیلی بود که کودتاچیان به افتخار چنین نوآوری دست یافتند.

این بار صحنۀ رویدادها کشوری در آمریکای جنوبی است: شیلی. گوئی که همان صحنه­های تابستان ۱۳۳۲ است که در اینجا هم تکرار می­شود. اینجا هم نیروهای مسلح دلاری به کاخ ریاست جمهوری حمله می­کنند و ... و همه چیز در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳/ ۲۰ شهریور ۱۳۵۲ پایان گرفت؟ یا مرحلۀ دیگری آغاز شد؟ و باید دوام داشت و پایدار ماند؟ پرسش همواره و همیشه؟ پرسشی که در صفحات این کتاب خواننده را آرام نمی­گذارد.

"سانتیاگو، یک روزِ اکتبر" از تلاش برای بهروزی مردمان می­گوید و از مبارزه با کودتاچیان و علیرغم همۀ سلطۀ نیروی خون و مرگ و سرکوب ایشان.

"سانتیاگو، یک روزِ اکتبر"، از شیلیِ آلنده می­گوید و از کودتا و از فرداهای کودتا. کارمن کاستیلو تجربه خود را بازگو می­کند و از چهرۀ بلند همسر خود، میگوئل، از رهبران اصلی جنبش مبارزه و مقاومت شیلی، می­نویسد و از همۀ راههایی که در آن روز اکتبر ۱۹۷۴ به آن خانۀ آبی آسمانی خیابان سانتافه ختم شد. ختم شد؟

"سانتیاگو، یک روزِ اکتبر"، آینۀ تاریخ است. و تاریخ، هم تکرار است و هم تکرار نیست. تاریخ نمایشنامه­ای نیست که هر زمان و هر کجا در تکراری ابدی به صحنه بیاید. تاریخ، صحنۀ رویدادهای یگانه­ای است که در نگاه نخست مشابه و یکسان جلوه می­کنند چرا که در پی دستیابی به اهداف متشابهی هستند. این چنین بود که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و با اوج گرفتن جنبشهای ضداستعماری و استقلال­‎طلبانه، پیکار مردمان برای استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی، صورتهای نو و دیگری به خود گرفت: انقلاب چین، اگر چه همچون انقلاب اکتبر، یک "انقلاب" بود اما تکرار و "رونوشت" آن نبود و طریق خود را داشت و رفت. 

این سخن را دربارۀ دیگر "انقلابها" (و از جمله الجزایر، ویتنام، کوبا و ...) نیز می­توان گفت. شرایط مشابه و یکسان اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... است که در همه جا موقعیت انقلابی و ضرورت دگرگونیهای عمیق و قاطع را به وجود می­آورد ضمن این که پاسخی که این "ضرورت" در اینجا و آنجا می­یابد و شکلی که این تغییرات در عمل به خود می­گیرد در همه جا یکسان و مشابه نیست. اینجا هم نباید روا داشت که آن گفتۀ هشدارآمیز، مصداقی دیگر یابد که رویدادهای تاریخ دوبار تکرار می­شود: یکبار به صورت "تراژدی" و بار دیگر به صورت "کمدی".

تاریخ تنها آشنائی با چه بود و چه شدِ گذشته­ها نیست، دعوتی به پرسیدن از چرائی و اندیشیدن دربارۀ آن هم هست. "سانتیاگو، یک روز اکتبر" چنین هم می­کند! 

1-Carmen Castillo 2- Miguel Enriquez 3-Talcahuano 4- Izquierda Revolucionaria Movimiento de 5- Augusto Pinochet 6- Salvador Allende 7- Santa Fe 8- Santa Fe Rue 9-  La Flaca Alejandra 10 - On est vivants 11 - Ligne de fuite 12-  Santiago-Paris, le vol de la mémoire

www.foroughbook.net

هیچ نظری موجود نیست: