پیدایمكن
پیدایمكن
حلشدهام
در این كابوس من
گُمشدهام
در این خواب حلْ
كدام تشنه بود
در یكی قطره حلْ...
الف. ماهان
پیدایمكن
پیدایمكن
حلشدهام
در این كابوس من
گُمشدهام
در این خواب حلْ
كدام تشنه بود
در یكی قطره حلْ...
گُمشد
یازده پیچ دارد این كوچه*
پنجرهها بسته
چراغها كُشته
دیوارها لگدمیزنند
صدا میپیچد ... یازده بار
نور درمیماند
در كو؟
آجرها ... یكی نقره ... یكی طلا
لبیك میگویند ... لبیك میپیچد
یازده بار
گُمشدهام، نور كو؟
ــ صورتت كو؟ آینه میپرسد
صورت؟
یازدهبار میپیچد
این كیست؟ آینه میترسد
هفت خشكسالی.*
آینه شكست
تمام شد كوچه
اینك رودخانه
مشتها آخته
خرچنگها شعار میدهند:
بیصورت ... بیصورت ...
یازده بار
آنك ماه
ماهیها میخوانند: صورتم كو؟
و آینه
هفت بار میشكند آینه
اینك رودخانه
تشنگی در قطره حلْ شد
شهرِ خون
تشنگی در اسید حلْ شد
و خلق دید
خلقان همه دیدند
شیخ را به غیبت
شیخ در خمرۀ تیزاب حلْ شد.
طفل سلطان گشت
بوعلی برخیز! كُفر بازكن!*
تكفیر آزاد است، شیخان شارژ
اسید از خمره آزاد شد
شطِْ آجرها ... یكی نقره ...
یكی طلا ...
به كوفه میرود.
لگدمیزند دیوار
اصفهان تشنه
قطره ... قطره ... قطره ...
در اسید حلْ شد شهرِ خون
قطرۀ اول ... عقل براندختی
قطرۀ دوم ... حسْ باختی
ایندو چون برخاست
اراده را خورد قطرۀ سوم.
تثلیث چون درهم شكست
یك افسار بر گردن نشست
گاه در دستِ این ... گاه در دستِ
آن
خون در اسید حلْ شد
مهندس فرانسه! پیچگوشتی!
یازدهِ پیچِ كوچه بسته
سرِ كوچه قصابیست
آخرِ شب بیا
یك جفت لب، باسن، اصلِ پستان ...
شیخ در «خانه ریحانه« ماند
قصاب را قصاص نمیكنند
طنابش كارگر نیست
دخترك را عاقبت آویختند
چهارپایه را پیرِ مرد كشید
خنجرِ دوست در پشت
آی ریحانه!
در جیبش خداوند، یك قوْه نورِ بخشش
داشت؟
هفت قلم آینه بشكست
نور كو؟
اذان میآید ... یازده ركوع
بی پیچگوشتی، بی آچار
در دعای باران رفت مهندسِ دین
خروشان سیل آمده اما
سیلِ تشنگی
شهر بُرد و شهربان و شهروند
قاه ... قاه ... قاه ...
كلاغِ مست میخندد
منار از خنده میجنبد
دیوار
یك آجر طلا، یك نقره
در كو؟
آی جابر. بازكُن!
این اسید را بازكُن!
كا ... كا ... كابوس
منار از خنده میپیچد بخود
گدا مُرده درِ مسجد
كا ... كا ... كا ...
در کو؟
»در« این كابوس من سرگشتهام
»از« كو؟
كابوس به كابوس
این سرنوشتِ توست، كیستی؟
كا ... كا ... كا ... صورتت
كو؟
شكسته آینه
كلاغ میخندد
چوب حقت
مُردۀ سی و پنجسالهای تو
كا ... كا ... كا ...
صورتت كو؟
29/11/2014
کوچۀ یازدهپیچ از آثار تاریخی
اصفهان است
سوئدیها میگویند شكستن آینه هفت
خشكسالی درپی دارد
شیخی از اجداد سلاطینِ صفوی كه در
خمرهای غیبت نمود
كفر چو منی گزاف و آسان نبود ...
ابن سینا در اصفهان
مرحوم مهندس بازرگان در تحلیلِ
انقلابِ اسلامی نوشته كه باران خواستیم، سیل آمد.
جابر ابن حیان طوسی، كاشف پارهای
اسیدها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر