تا حافظۀ امواجش را بشنوم
روى نيمكتى مى نشينم
كنار ساحل
نيمكتى كه پشت كرده به امواجى بى قرار
ساحلی
اين صداى موجى است كه مى رسد به من
مى روم كودكانه بدنبال جمع كردن گوش ماهى هايش -
تا حافظه امواجش را بشنوم
روى نيمكتى مى نشينم
كنار ساحل
نيمكتى كه پشت كرده به امواجى بى قرار
امواجى كه تنبلى ساحلى را مى ليسد
اين صداى موجى است كه مى رسد به من
حافظه اين شن هاى داغ كجاست
گوش ماهى ها صدايم مى زنند
گوش ماهى ها
براى شنيدن حافظه من
به ساحلى رسيده اند -
تا جاى پاى امروز من روى اين شن ها
زير قدم هايم به حرف بياييد
نيمكت پشت به امواج
صدايم مى زند
روى امروزش مى نشينم
گوش ماهى يى با يك چشم
در گوشم پچ پچ مى كند:
قدم هايت روى صداى گم شده گذشته ها است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر