پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

۱۳۹۳ مرداد ۲۸, سه‌شنبه

سیمین بهبهانی؛ بیمار اما بیدار، مقاله، پرتو نوری علا

 سیمین بهبهانی، "شاعر ملی"* وطن ما، یا "نیمای غزل، سیمین"**، در بستر بیماری درگذشت. او بیمار اما همچنان بیدار بود. چرا که سالهاست "غمِ این خفتۀ چند"، خواب را در چشم تَرَ"ش شکسته است. و سیمین، با قلمش، با شعر سبز و شکوفایش، فاشگو و عدالتخواه، زبان خفتگان غمزده بوده است.
سیمین بهبهانی در نوجوانی به تقلید از خانم ارغون، مادر تحصیل کرده، هنرمند و شاعرش شعر می‌سرود، و اشعار اولیه اش را مادر برای پروين اعتصامی خوانده، و از طرف او بسیار تحسین شده بود. شعر سیمین کم کم راه خود را بطور مشخص میان شعر شاعران معروف آن زمان باز می کند و از ميان زنانی که در آن دوره شعر گفته اند نام سيمين بهبهانی درخشان تر است.
اشعار اوليه سیمین در‌کتاب‌های سه‌تار شکسته، جای‌پا،‌‌چلچراغ و مرمر، نشان از آشنائی و تسلط او به ادبيات کلاسيک ايران دارد. اشعار او علاوه بر مضامین اجتماعی و به تصویر کشیدن رنج و درد طبقه محروم، صاحب ويژگیِ تازه‌ای است: اعلام موجوديت شاعر به‌عنوان زن. سیمین با جرأت، نیازها و خواهش های زنانگی و انسانی را در شعرش به تصویر می کشد. از دیگر نکات عمدۀ شعرش در همان سالها، به زبان آوردن رنج زنانی است که به علت تعدد زوجات شوهر، گرفتار "رقیب" شده اند. همچنين سيمين با تصوير کردن زندگیِ دردناک زنان روسپی، برخلاف رسم زمانه‌اش، از آنان دفاع می‌کند و نشان می‌دهد این دسته از زنان طرد شده از اجتماع، خود، درمانده و محرومی بيش نيستند.  
شعر معاصر ایران‌، پیش از انقلاب 57، تحت تأثیر تحولات شعری نیما، و شاعران پس از او، و نوآوری های شعر شاملوئی، علاقمندان به شعر را به خود جلب کرده بود. اشعاری که به ‌ضرورت تفکرات سياسی علیه نظام، از نوعی زبان غيرصريح و استعاری سود بُرد که با‌وجود همه سانسور‌ها، مخاطبين خود را يافته و به‌ويژه نسل جوان را که با پرسش‌هائی کاملاً تازه پا به‌عرصه حيات اجتماعی- ‌سياسی می‌گذاشت، به‌خود جذب می‌کرد. شرکت مستقيم برخی زنان ايرانی در فعاليت‌های سياسی و مخفی عليه رژيم پهلوی، چهره جديدی از زن ايرانی را به‌نمايش می‌گذاشت.
در چنين فضائی پنجمين دفتر شعر سيمين بهبهانی "رستاخيز" منتشر می‌شود. سيمين در اين دفتر به‌تمامی قالب غزل را انتخاب کرده است. شعر او در اين ايّام گرچه از نظر ارزش‌های شعری، قدرت کلام، تصاوير زيبا و بيان احوالات درون و برونِ شاعر، قابل توجه و شعری برجسته در ادبيات فارسی به‌حساب می‌آيد اما شعر او در محافل روشنفکری و به‌خصوص نسل بی‌تاب جوان، انعکاسی ندارد. نپيوستن سيمين به‌جرگه شاعران نيمائی، ادامه غزل‌سرائی و‌حضور نداشتن در محافل روشنفکری آن زمان، سئوال برانگيز بود. نسلی که با شعر نو آشنا شده بود و گاه شعر را در شعاری‌ترين وجه‌اش می‌شناخت، تکليف خود را در برابر شعر سيمين نمی‌دانست و اين بلاتکليفی به‌ترديد و گاه طرد شعر سيمين می‌انجاميد، غافل از اين‌که شعر او در همين دوره و با همان شکل غزل سرشار از مفاهيم اجتماعی است و حساسيت او نسبت به‌مسائل روز در سطر سطر شعرش موج می‌زند.
انقلاب ۵۷ و قبضه شدن قدرت در دست مذهبیون و به روی کار آمدن رژيم اسلامی، و ‌ارزش‌های سنتی و مذهبی در قالب قوانين شرع، اشکال جديدی از روابط فرهنگی، اجتماعی وسياسی را به‌وجود می‌آورد. ادبيات و به‌ويژه شعر که در دوره انقلاب از بند سانسور رها شده بود و برای يافتن زبان و بيانی غير‌مميزی شده دست به‌تجربه می‌زد، در برخورد با حوادث جديد، سرگشته و بلاتکليف می‌ماند. در چنين حال و هوائی ششمين دفتر شعر سيمين، "خطی زسرعت و از آتش" حاوی اشعار سال‌های ۵۲ تا‌۶۰، سه‌سال پس از انقلاب و هفتمين دفتر شعر او "دشت ارژن"، در سال ۶۲‌منتشر می‌شوند. "خطی زسرعت و از آتش" شامل دو دفتر است. دفتر اول تا جمعه سياه و دفتر دوم از جمعه سياه. دفتر اول ادامه "رستاخيز" است با اين تفاوت که سيمين با زبانی صريح‌تر و در عين‌حال منسجم‌تر رو به‌مسائل بيرون از خود دارد. محتوای جديد، سيمين را به‌ابداع يا به‌قول خودش کشف اوزان جديدی می‌کشاند که پيش از او يا در شعر فارسی به‌کار نرفته‌اند يا به‌ندرت برخی از شاعران کلاسيک از آن استفاده کرده‌اند. هرچه در اين دفتر به‌سال‌های انقلاب نزديک‌تر می‌شويم، شعر سيمين، بُراّتر، صريح‌تر و حتی گاه عصبی می‌شود. او بی‌پروای خود در متن زمانه افتاده است.
تغييراتی که در جامعه به‌وجود آمده است شاعر را به‌تأمل می‌کشاند. او تجربه سال‌های گذشته را فراموش نکرده است. او سرسپردگی و بی‌اختياری سياست‌های وابسته‌ای را که کوشش‌های نسلی را نديده گرفت، به‌ياد دارد و به‌صراحت زبان می گشاید. کشتار جمعه سياه، سيمين را که "چون نسيم بهشت بر‌هر‌کجا که می‌گذشت، به‌مهربانی دستی دری به‌رويش گشوده می‌شد" به‌فرياد می‌کشاند. دفتر دوم "از جمعه سياه" سراسر به‌مسائل حاد سياسی و اجتماعیِ آن دوره اختصاص دارد. حوادث بيرون چنان او را به‌درد می‌کشاند که شاعر را که از "کلاله مهر" بود و "جنگ و کينه" نمی‌دانست وامی‌دارد تا به‌مردم خود خطاب کند: سازش مپسنديد با هيچ بهانه / کز خون شهيدان رودی است روانه / از‌ريشه ببريد‌آن‌دست‌که‌در باغ / می‌کَنْد شکوفه می‌سوخت جوانه
رخداد دلهره‌آور جنگ ايران و عراق حادثه جديدی در اوضاع آن دوره است و مردمی که هنوز دشمن داخلی را پيش رو‌دارند به‌مصاف با دشمن خارجی می‌کشاند. شعر سیمین در دوران جنگ آئینۀ تمام نمای جهالت قدرتمندان و رنج و درد محرومان است. و ‌سرانجام شعر "خطی زسرعت و از آتش" که از شاهکارهای ادبيات معاصر فارسی است، برگذشته از همه شور و شعارهای آنی، تصوير کاملی از انسان معاصر در متن عصری خاموش از حيرت وتحسر را نشان می دهد. شعر سيمين بهبهانی در "دشت ارژن" اگرچه يکسره شهادتی است بر‌لحظه لحظه حوادث سياسی و اجتماعی ايران و در اکثر اشعارش، بار همان لغاتی را می‌بينيم که در ادبيات آن دوره ديده می‌شود، اما به‌دليل قدرت تخيّل و حضور تعابير و تصاوير جديد، احساس و عاطفه‌ای گرم و دلپذير، هيچ‌يک از اشعار او نه‌تنها حالتی شعاری ندارند که از عمق روح و جان شاعر مايه گرفته و با‌اتکاء بر‌زمينه‌ای عينی به‌کلام در‌می‌آيند. نبض شعر سيمين با تپش‌های قلب جامعه‌ای می‌زند که اسير و در‌بند است. رنج زيستن در چنين موقعيتی از ذهن و ضمير زنی آگاه و فرهيخته می‌گذرد که عشق و مهر را به‌وديعه می‌گذارد. زنی زمينی، مادر وطن.
شعر سيمين در تمام اين دوران لحظه‌ای از فرديت او جدا نمی‌شود. خواننده، مسائل سياسی و اجتماعی را از دريچه نگاه و برداشت شاعر مرور می‌کند. شعر او گرچه تاريخ نسل معاصر است اما دست زنی مهرورز، مادری آگاه و يک‌دل و انسانی خلاق، آن را رقم زده است. انسانی که هرگاه به‌خود رجوع می‌کند عاشق است. عشقی که زمان و مکان نمی‌شناسد، عشقی که در شلوغ‌ترين ايّام، آن‌گاه که گمان می‌کنی فراموش شده‌ای به‌سراغت می‌آيد و دنيا را رنگ می‌زند.   عشق، آمد چنين سرخ، آه، با آن‌که دير است / سرخ گل، رسته در برف، راستی دلپذير است
بخش اول کتاب "دشت ارژن" شامل شانزده شعر به‌نام کولی‌واره است. هرچند به‌گفته سيمين، کولی‌واره‌ها "واسطه‌ای برای پيوند خود و آن "من" ساليان پيش است" اما در مجموع تصويری از همه زنان ايرانی است. زنانی سخت‌کوش که در جامعه‌ای مردسالار، جامعه‌ای که همواره کوشيده تا ابتدا زن را در جنسيتش بشناسد، اغوا‌گرش بخواند و سپس سرکوبش کند، گرفتار آمده است. کولی‌واره‌های سيمين سندی از روزگار ماست. سندی که از عمق سنّت‌های ما بيرون می‌آيد و در شعر سيمين خود را آشکار و رسوا می‌کند.
هرچند سيمين در وزن شعر کلاسيک دست به‌نوآوری می‌زند، اما شعر او به‌لحاظ صوری، همچنان ريشه در شعر کلاسيک ايران دارد. به‌نظر‌من نوآوریِ واقعی سيمين، تحولی است که در نگاه، دريافت و‌تجربه و‌همراه آن زبان و بيان شعریِ او رخ داده است. شايد تغيير محتوای شعرش در ذات خود، ضرورت تغيير اوزان متداول غزل را طلب می‌کرد و شاعر را وامی‌داشت تا به‌اختراع يا کشف اوزان جديد دست بزند. به هر روی مضمون و محتوای شعر سیمین به گونه ای عرضه می شود که ديگر وزن و قافيه اموری عَرَضی بر‌شعر او‌نيستند. جوهر شعر آن‌چنان در کار او قوی است که نه‌وزن به‌گوش می‌آيد و نه‌قافيه به‌چشم.
زندگی شعری و ادبی سیمین از همان آغاز نوجوانی با فعالیت های اجتماعی و سیاسی همراه بود. در چند دهۀ اخیر نیز زندگی و کارهای او سرمشق و نمونه ای خوبی برای جوانان، بویژه زنان بوده است. شرکت شجاعانه او در میتینگ ها و تظاهراتی که زنان علیه سرکوب رژیم ترتیب می دادند، پشتیبانی و حمایت او از کمپین یک میلیون امضاء و مطالبات به حقِ زنان، هم صدائی در دادخواهی مادران سوگوار، قدرت ایستادگی و شکیبائی اش در برابر فشارهای دستگاه های امنیتی رژیم، و سازش ناپذیری اش در برابر تهدیدها و توهین ها همواره ستایش برانگیز بوده است.
سیمین علاوه بر مجموعه های شعری اش، صاحب آثاری در زمینه نثر، ترجمه و نقد است. شعر و شخصیت سیمین مورد ستایش فراوان ایرانیان در داخل و خارج از ایران بوده و کتابهای متعددی در باره او و شعرش نوشته شده است. هم اکنون شهرت سیمین از مرزهای ایران فراتر رفته و تحسین جهانی را برانگیخته است. علاوه بر این که او در سال 1387 کاندیدای دریافت جایزه نوبل گشت، به دریافت جوایز متعدد علمی و آکادمیک ایرانی و غیرایرانی، از جمله جایزه سیمون دوبووار نائل گشته است. سیمین بهبهانی خودش و شعرش بصورت سمبلی از اعتراض، مقاومت، سازش ناپذیری، و عشق، درآمده است.

* مجید نفیسی ، شاملو و سیمین بهبهانی را شاعران ملی معاصر خوانده است
**لقبی است که دکتر علی‌محمد حق‌شناس، به سیمین داده بود. 
منتشر شده در سایت فارسی بی بی سی،  29 مرداد 1393

هیچ نظری موجود نیست: