زخمی که به قامتِ قلم ، بارید
یک زخمِ هزارساله ی جاری ست.
تصویرِ سیاهِ هرچه آیینه
معنای ستروَنِ سیه کاری ست.
یک زخمِ هزارساله ی جاری ست.
تصویرِ سیاهِ هرچه آیینه
معنای ستروَنِ سیه کاری ست.
زخمی که به قامتِ قلم ، بارید
یک زخمِ هزارساله ی جاری ست.
تصویرِ سیاهِ هرچه آیینه
معنای ستروَنِ سیه کاری ست.
یک زخمِ هزارساله ی جاری ست.
تصویرِ سیاهِ هرچه آیینه
معنای ستروَنِ سیه کاری ست.
زیباییِ روشناییِ خورشید
دردیده ی شب، کبودیِ مرگ است.
دردیده ی شب، کبودیِ مرگ است.
هرجا که پرنده را پیامی هست
هرجا که سپیده را سلامی هست
هرجا که سپیده را سلامی هست
تاریکیِ دیرساله، چون زهری
در سینه ی بی قرارِگلبرگ است.
در سینه ی بی قرارِگلبرگ است.
در واژه، زبانِ دل نمی گنجد
گردر دلِ مهربانِ هر واژه
مستی نکند بهار وُ تیراژه.
گردر دلِ مهربانِ هر واژه
مستی نکند بهار وُ تیراژه.
آفاق، به قامتِ قلم ، زیباست.
وقتی که زمانه را زبانی نیست
وقتی که زمینِ تشنه ی هر جان
دلبسته ی بوسه های باران ست
وقتی که زمینِ تشنه ی هر جان
دلبسته ی بوسه های باران ست
این ابرِ سخنسرای بارانی
سرمست تر از سرودِ سرشاری ست.
سرمست تر از سرودِ سرشاری ست.
بر سینه ی سوگوارِ او هرچند
یک زخمِ هزار ساله ی جاری ست.
یک زخمِ هزار ساله ی جاری ست.
دی ماه 1393
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر