به مناسبت سده ي
كشتار ارمنيان
به ياد وازگن
منصوريان
شاه عباس تو را
چون زنجیر خاجی
به گردن شهر آویخت:
شاه عباس تو را
چون زنجیر خاجی
به گردن شهر آویخت:
مجید نفیسی
شاه عباس تو را
چون زنجیر خاجی
به گردن شهر آویخت:
با کلیسا و میدانچه سنگی ات
با پیاله فروشی ها و زرگرخانه هایت
و با گونه های سرخ دخترانت.
شهر برای تو
همیشه آن سوی رود بود
و تنها شاعران آخر شب
درهای میخانه هایت را میکوبیدند
و کوهنوردان دم صبح
چک چک "آب خاجیک" ات را می آشفتند
صدها سال در برابر هم روئیدیم:
تا عاقبت "مادی" های زاینده رود
دل هامان را به هم آمیخت
و خون وازگن
در رگ من جوشید
جلفای ارمنی!
ستمگران از تو زنجیر خاجی میخواستند
اما تو چون مسیحی مصلوب
دوباره به پا خاستی.
29 ژانویه 1986
To see the picture of Vazgen please click at:
http://www.iroon.com/irtn/
For the Centenary of Armenian Genocide
Little Armenia
In memory of Vazgin Mansourian*
by
Majid Naficy
The king hung you like a crucifix
From the neck of my city, Isfahan:
With your cathedral and cobblestones
With your taverns and goldsmiths
And your blushing daughters.
The city remained apart from you
Lying beyond Zaiandeh River.
Only poets of midnight
Knocked at the door of your taverns
And hikers of early morning
Disturbed your trickling spring.
For hundreds of years
We grew apart
Until the canals of Zaiandeh River
Brought our hearts together
And the blood of Vazgin
Flowed into my heart.
Oh, little Armenia!
The tyrants wanted you as a crucifix
But you rose again
Like the crucified Christ.
January 29, 1986
* My Armenian friend, Vazgin Mansourian was executed in July 1983 in
Evin prison,
Tehran. He is survived by his son, Narbeh. In this poem, "Little
Armenia" refers
to "Jolfa", the Armenian neighborhood in Isfahan. Shah Abbas I
(1571-1629) forced
Armenians to migrate from their homeland to his capital, Isfahan, Iran.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر