پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

۱۳۹۴ خرداد ۴, دوشنبه

فردا / شعر / پرتو نوری علا


تا آماده کنم فردا را
فرومی‌آیم از خیالِ برج وُ بارو؛ 
یک پله در میان، دوتا یکی.

درنیفتم به تورِ سراب
به زمین نخورم با سر
سَر نخورَد به سنگ

نه، هر تورِ الوانی
صیدی نخواهد داشت؛
اسکله‌ها پُراند از جیغِ مرغانِ دریایی
تا پاره‌پاره شوند تورها
و هیچ صیادی را صیدی نباشد.

اصلن فردا را تو آماده کن!
بِپّا مثل همیشه، دو قدم، عقب نمانی
دست‌دست کنی، از دست‌ات رفته

عقل‌ات را پای فردات بریز
اِبنُ‌الوقت‌هایی آمادۀ تورکردن‌اند
فقط دست به آن‌ها نزن
سنگ می‌شوی!

پرتو نوری علا 

هیچ نظری موجود نیست: