پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

۱۳۹۴ تیر ۱۹, جمعه

يك قطره / شعر / افشين بابازاده


در سايه درختى
كه زير آن مىنشيند
همين چند صندلى است.





قطره / افشین بابا زاده



يك قطره روى چشمانش بازى مىكرد.  
اين رود جارى
از لابلاى سنگهاى به شكل قلب عبور مىكرد.  
اين تنها راهى بود كه مىديد.  
در سايه درختى كه زير آن مىنشيند همين چند صندلى است.
با پير مردى كه به چشمانش نگاه مى كند
 و چون هميشه مى پرسد:
مى خواهى چيزى سفارش بدهيد 
اينجا از همه جا ارزانتر است.
ميان همين صندلى هاى زنگ زده 
مى نشيند. 
آفتاب چون پيش داورى از لاى شاخههاى پر حرف

 روى سنگ فرش رستوران مى خزيد.   

هیچ نظری موجود نیست: