هفتصد سال
ازآن "نون" جابجا مي گذرد
درفاصلهی
اين "شين"
"ميم"های
ديگری
"عين" مراكوتاه كرده است
درفاصله ی اين
شين!
هفتصد سال
ازآن "نون" جابجا
مي گذرد
درفاصلهی
اين "شين"
"ميم"های
ديگری
"عين" مراكوتاه
كرده است
مینويسد:
{"آ"ی
من "با"ی ديگری می خواهد}
حافظهی من
بهتی پريده رنگ
است
توی
قصههاب هزار و يك شب
كه به نهصد ونود
وُ نُه جای ديگرهم وصل است!
كتاب فصل من
ازفراق هم
دورتراست
خاطرهای
كه به ياد نمیآورم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر