زیباییِ زنانه، ترا آه....می کشید.
در جستجوی عاطفه ی ناب بوده است .
در جستجوی خاطره ی آب وُ آفتاب.
با "نوزده"، ترانه ی پَرپَر،به سینه اش.
رضا مقصدی
ریحانه ی زمانه ی بیداد!
زیباییِ زنانه، ترا آه....می کشید.
در
جستجوی عاطفه ی ناب بوده است .
در
جستجوی خاطره ی آب وُ آفتاب.
با
"نوزده"، ترانه ی پَرپَر،به سینه اش.
بیدار،
از کنارِ سپیدارها گذشت.
با
دستی از سپیده وُ با چشمی از بهار-
سرشار،
با سپید ترین آرزو نشست.
دنیا
درون ِچشمه ی جانش شکفته بود.
حتا
برای تازه ترین آرزوی آب
شعری
به روشناییِ یک عشق، گفته بود.
جانی،
شکفته داشت.
یعنی:
برای هرتپشِ شاد وُ مهربان
شعری
نگفته داشت.
یک
شب که آسمانِ سحرگاهی
باچشمِ
سوگوار
گُل
را به سوی عاطفه ی ماه، می کشید
سر
را به روی سینه ی سردش نهاد وُ گفت:
ریحانه
ی زمانه ی بیداد!
زیبایی
ِ زنانه، ترا آه...می کشید.
Reza.maghsadi1@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر