پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

۱۳۹۳ بهمن ۲, پنجشنبه

دو روزيست كه رفتى، و از دفتر كاغذهاى پراكنده / دو شعر / افشین بابا زاده

دو روزيست كه رفتى
ميان سلول هاى فراموشى
شايد هم ميان وحشت
به عقربه هاى گيج نگاه مى كردم
تو مى ديدى 
مار كنار گوش هايم نفس مى كشيد
برايم حرف مى زد 
از بوى زهر نفسش مى گفت

دو روزيست كه رفتى
ميان سلول هاى فراموشى
شايد هم ميان وحشت
به عقربه هاى گيج نگاه مى كردم
تو مى ديدى 
مار كنار گوش هايم نفس مى كشيد
برايم حرف مى زد 
از بوى زهر نفسش مى گفت
به صورت مار نگاه كردم
نامش را پرسيدم
با چشمان خيره اش 
گفت : اينجايى هستم 
تو هنوز نفس نمى كشيدى
پس از دو روز قلم  را برداشتم
نوشتم از شعرى كه آمدى
و مار قلاده به گردن 
مى خزيد ميان واژه ها 
تا مگر دندان هايش را بليسم


از دفتر كاغذهاى پراكنده 

كاغذهاى به ما رسيده از گذشته هاى دور آمده اند تا انتقام بگيرند. انتقام از من ، تو ، شعر ، بى وزنى و آزادى. اين كاغذها را باد نياورده . اين كاغذها از پشت ما آمده اند. پدران ما در دور دست پشت سر ما اين كاغذها را انبار كرده بودند.  پدران ما كاغذها را به ما سپردند تا آنها را براى خردمند كردن كاغذهاى خودمان بخوانيم . در نخستين روزهايى كه كاغذها براى خواندن بدست مان رسيد.  اصرار رونويسى از روى اين كاغذها با خون آغاز شد.  كاغذها انتقام مى گرفتند.  اين كاغذها از پشت پدرانمان آمده اند تا غافلگيرمان كنند.  نوشته هاى گذشته هاى دور، روى اين كاغذها جوهرمال شده اند.  جوهرمال شده اند تا چهره مان را سياه، اسير كنند، تا برده وار نوشته هايش را تكرار كنيم. و هر روز از اين نوشته ها رهايى بخواهيم. پدران مان  نوشته اند كه اين كاغذها از هيزم هاى برافروخته بدست ما رسيده اند.  شايد درست مى گفتند بوى استخوان سوخته و لكه هاى اشك روى همين كاغذهاى انتقام جوست.  

هیچ نظری موجود نیست: