پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

۱۳۹۴ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

سه شعر کوتاه / حمیدرضا رحیمی

فقدان
...این توئی
که تاریک میشوی
یا ماه،
از چشمان من رفته است؟
***
کتاب را برمیدارم
و می نشینم
کنارِ شعلهی تنهائی
که اطاق را هم چون روز،
روشن کرده است...

آسمان آبیِ بارانی
  
آسمان،
به غایت صاف
آفتاب،
به غایت زلال، تمیز
درختان
به غایت رشک انگیز
و مردمان، به غایت زیبا
انگار که تا دور دستِ دور،
هیچ منظره ی تلخی نیست....

***

چه شد پس که ناگهان،
تسبیحِ هزاردانهی اشکِ من
گسیخت؟...

ویژگی
  
این جا، هر روز
فاصله میگیری
از آن چه بوئیدنیست
از آن چه شنیدنیست
نرخ ارز، یعنی
نمی گذارد.!

***
راستی،
بازار سهام را
میشود آیا – لحظهای
تعطیل کرد
و دستی کشید
بر سرِ گیاهی خُرد که دارد
در این سنگلاخ میروید؟...



هیچ نظری موجود نیست: