صحتِ نظراتش را
بی سند و مدرک نمیگذارد؛
برای جُفتک
اندازی
جَفنگیاتش را با کلام سعدی مزّین میکند:
آقای ما
صحتِ نظراتش را
صحتِ نظراتش را
بی سند و مدرک نمیگذارد؛
برای جُفتک
اندازی
جَفنگیاتش را با کلام سعدی مزّین میکند:
مرد "را خاری در پهلو، بِه که پیری"،
و محضِ روکمکنی
رندیِ عبید را، سَر بُریده
تحویل میدهد:
رندیِ عبید را، سَر بُریده
تحویل میدهد:
" از خاتونی که ویس و رامین خوانَد،
کون درستی روا مدار"
کون درستی روا مدار"
ریشخند نکردمش ای مردک، سعدی گوید:
"زن را خاری در پهلو، به که پیری"
و
بر سر نکوبیدمش ای دَبنگ، عبید گوید:
"از مردی که بنگ و شراب نوشد و...
کون درستی روا مدار"
کون درستی روا مدار"
اما بادِ شنلِ شوالیه که به غبغباش افتاد
و به نخوت گفت:
- زیرِ سایهام همه تقاضائی دارند
تو هم چیزی بخواه!
تو هم چیزی بخواه!
آن وقت پاسخِ دیوژن کَلبی
به اسکندر گُجَسته را
فریاد کردم:
"سایهات را از سَرم کم کن!
بگذار آفتاب بر من بتابد."
اکتبر 2015
۱ نظر:
Very Strong poem
ارسال یک نظر