پروتستانیسم (پرهیزکاران) اسلامی و هماوردجویی علیه لیبرالیسم
بررسی و توصیف Saba
Mahmood مبتنی است بر بررسی و
توصیفِ پایه ای در این خصوص که اسلام و سنتهای اسلامی
بصورت رادیکال با سکولاریسم «غربی» آشتی ناپذیر هستند. Khaled Abou El Fadl (2003) چون «روشنفکری» مسلمان
متعلق به گروهی است که باور دارد وقتیکه Saba
Mahmood مدعی است رابطه بین شخصیتهای
منحصر بفرد سیاسی و فرهنگی اسلامی با سکولاریسم و لیبرالیسم مبتنی است بر یک رابطه
آشتی ناپذیر بیشتر غلو میکند.
خطر این طرز تفکر این است؛ که هر تلاشی اگر بخواهد
«جهان اسلامی» را از بُعد تصویر سکولاریسم شکل دهد، بدین معنا است که «کاتگوریهای
امپریالیسمی» بر پا خواهند شد که مورد سرزنشهای اخلاقی قرار
خواهند گرفت. منظور Saba Mahmood از «کاتگوریهای
امپریالیسمی» ترجمانی از جهان میباشد که با روشهای «غربی» قابل
درک هستند.
1- سکولاریسم غیر لیبرال؛ همچون یک باور دینی
خانم Saba Mahmood همچون Tala Asad در
پاکستان بزرگ میشود. او فارغ التحصیلِ دانشگاهی از
امریکا میباشد. او هم اکنون در دانشگاه California در Berkeley
مشغولِ به کار است. Saba Mahmood از تز دکترای خود در سال 1998 در
دانشگاه Stanford که
در خصوص آئینهای اسلامی در بین زنان مسلمان قاهره میبود دفاع
کرد. این زنها با گروههای دینی نمازگزار (halaqat) زن در ارتباط
میبودند که در دههء 1990 در قاهره محبوبیت بسیاری یافتند. رشد این گروه اجتماعی
همزمان در ارتباط با توسعهء ایدئولوژیک سلفی میبود. ایدئولوژی سلفی تأکید دارد که
انسان میبایست زندگی و جامعه خود را بر اساس آنچه که زندگی پیغمبر و یارانش (salif al-salihin)
میبود سامان دهد.
این تفکر از دکترین دینی ای سرچشمه میگرفت که توسط دو «روشنفکر» اسلامی مصری، Muhammad Abduh (1849-1905) و Rashid Riad (1865-1935)، مطرح و تدوین شده بود. Abduh و Riad در دورانی میزیستند که بخش بزرگی از خاورمیانه توسط بریتانیا اداره و کنترل میشد، و از این رو آنها تلاش میکردند تا معادلِ پیشرفت «جوامع غربی» را برای پیشرفت «کشورهای اسلامی» بییابند که مبتنی باشد بر قدرت و اراده اسلامی. در حین حال پس از توسعه و تبادل ایدئولوژیک بین وهابیهای سعودی با سلفی های مصری در دهه های 60 و 70 میلادی، شاهد یک پیشرفت عقب گرا و محافظه کارانه از جهت گیری سیاسی ایدئولوژیک سلفی هستیم. امّا رفرمیست های سلفی در قالبهای متفاوتی ظاهر میشدند. از جمله رفرمیست های سلفی در اروپا میتوان از Tariq Ramadan (1962-) نام برد که نمایندگی یک سلفی معتدل را بعهده دارد، و برای مصالحه بین اسلام و سکولاریسم فعالیت میکند.
در کتابِ Politics of Piety: The Islamic Revival and the Feminist Subject (Mahmood 2005) و در مقاله ای (Mahmood 2006)، انتقاداتی را Saba Mahmood متوجه «فمینیسم سکولار غربی» میکند. این انتقاد مبتنی است بر مدلهای خاص فرهنگی برای اقدامات انسانی که مشخصا انسانها میخواهند آزادی داشته باشند. منظورِ Saba Mahmood؛ اقدامات انسانی است که نُرمهای اجتماعی را بزیر سوال میبرند و نیز مردم و انستیتوهایی که از آنها محافظت و حمایت میکنند.
برای Saba Mahmood این نُرمهای اجتماعی یک چشم انداز فمینیستی سکولار معنا میشوند. فمینیسم سکولار«غربی» برای Saba Mahmood پیوند میخورد با لیبرالیسم، و لیبرالیسم برای او یک «فرم زندگی» است. آن کسی که در پی آن است نزدیکترین درک دقیق از فمینیسم و لیبرالیسم سکولار را دریابد که چه مفهومی دارد و در چه ارتباطی با سکولاریسم قرار گرفته اند، هرگز نخواهد توانست مفهومی را که در کارهای Saba Mahmood انعکاس یافته اند در جایی دیگر بدانها دسترسی پیدا کند. بقول Mahmood Saba: «سکولاریسم و لیبرالیسم نمیتوانند به کپی برداری از یکدیگر نزول شأن یابند، و سکولاریسم به لیبرالیسم هیچگونه وابستگی ندارد، چرا که فقط قالبهای لیبرالی سکولار هستند.»
میتوان در رابطه با رژیمهای سکولار اقتدارگرا (مستبد) در خاورمیانه، مثالهای روشنی بزنیم، از جمله رژیم مبارک در مصر. منظور Saba Mahmood این است سکولاریسم میتواند وضعیت مشابهی همچون یک باور دینی داشته باشد و چون یک باور دینی قطعی و تعیین کننده و یکسان برای آگاهی فردی و نیز کاربَر دینی عمل کند.
امّا چگونه یک دکترین سیاسی وضعیت مشابه ای چون یک باور دینی پیدا خواهد کرد؟
Saba Mahmood
همچون Asad از
این ایده حرکت میکند که یک سنتِ گفتمان دینی مبتنی است بر متون پایهای دینی. Saba Mahmood یک هدف برنامه ریزی شده را دنبال
میکند، و با کمک سنت دینی سئوالات انتقاد آمیزی را در خصوص کاتگوریها و پرنسیپهای لیبرالیسم سیاسی و مخالفتها و مشکلات که آنها ایجاد میکنند مطرح میسازد. Mahmood معتقد است
سکولاریسم خود فرمهای خودآگاهی هایی دینی را «شکل» میدهد که سازگاری با یک رژیم
لیبرالی را دارند. یک مشکل اساسی و قطعی این است چگونه این شکل گیری اتفاق میافتد؟
خود Saba Mahmod
معتقد است در این ارتباط نمیتواند سرنخ راهنمایی کننده ای را ارائه دهد و او اشاره
میکند: «سکولاریسم موجود قادر به تحمل چندین سئوال انتقاد آمیز پیرامون بیانیه و
اظهارات خود نیست و این مهمترین روش سیاسی است که تجزیه دینی را مانع
میگردد.»
بررسی و توصیف Saba Mahmood مبتنی است بر بررسی و توصیفِ پایه ای در این خصوص که اسلام و سنتهای اسلامی بصورت رادیکال با سکولاریسم «غربی» آشتی ناپذیر هستند. Khaled Abou El Fadl (2003) چون «روشنفکری» مسلمان متعلق به گروهی است که باور دارد وقتیکه Saba Mahmood مدعی است رابطه بین شخصیت های منحصر بفرد سیاسی و فرهنگی اسلامی با سکولاریسم و لیبرالیسم مبتنی است بر یک رابطه آشتی ناپذیر بیشتر غلو میکند. خطر این طرز تفکر این است؛ که هر تلاشی اگر بخواهد «جهان اسلامی» را از بُعد تصویر سکولاریسم شکل دهد، بدین معنا است که «کاتگوریهای امپریالیسمی» بر پا خواهند شد که مورد سرزنشهای اخلاقی قرار خواهند گرفت. منظور Saba Mahmood از «کاتگوریهای امپریالیسمی» ترجمانی از جهان میباشد که با روشهای «غربی» قابل درک هستند. برای Mahmood رفرمیستهای لیبرال مسلمان چون Khaled Abou El Fadl ، Abdalkarim Soroush ، Naser Abu Zayd ، Hassan Hanafi و Abdullahi Ahmed An-Naim هژمونی روشنفکران لیبرالیسم در بین روشنفکران مسلمان را بررسی و تشریح میکنند. آنها با روشهای گوناگونی برای ارتباط گیری و تاریخی نمودنِ متون پایه ای اسلامی استدلال میکنند که با فرمهای ادراکی لیبرالیسم در یک ارتباط ناپایداری قرار میگیرند. منظور Mahmood این است که این اندیشگران مسلمانِ لیبرال همهء درها را برای مطالعه اسلام که انتقاداتی را نسبت به لیبرالیسم و کاتگوریهای ادراکی سکولار مطرح میکنند، مسدود ساخته اند.
حمایتِ همراه با احترام از فُرمهای زندگی دیگر
یک هدف برتری جویی برای Mahmood معنا میگردد. بدین خاطر انتقاداتی
متوجه Saba Mahmood
است. Seyla Benhabib
اشاره میکند، این طرز اندیشه هیچگونه حُرمت گذاری برای انسانهای فرهنگ ساز در نظر
نمیگیرد که انسان میبایست به زندگی این جهانی آنها بطور کامل با نگاهی احترام آمیز بنگرد. انسان
میتواند در جهاتی بشدت منتقد و ناموافق نسبت به رفتار اخلاقی، سنتی و ارزشی دیگران
باشد، بدون آنکه احترام به زندگی این جهانی آنها را نادیده گیرد.
با کلامی دیگر انسان میتواند بطور مثال معتقد باشد و تأکید ورزید بر مسئله خانواده و خویشاوندی نزد سومالی ها چون پدیده های ارزشمند، بی آنکه در مقابل بیاندیشد که ختنه کردن زنان همسان با پدیده خانواده و خویشاوندی موضوعی ارزشمند است. همانطور که Appiah از زاویه منطقِ فرهنگ نسبی در مردم شناسی با طرح انتقاد یادآوری میکند که این اساسی است برای Saba Mahmood که انسان در یک برهه زمانی مجبور میشود که تصمیم بگیرد که افراد و یا فرهنگها هستند که خواستار برشمردن «احترام» به دیگران هستند .
با کلامی دیگر انسان میتواند بطور مثال معتقد باشد و تأکید ورزید بر مسئله خانواده و خویشاوندی نزد سومالی ها چون پدیده های ارزشمند، بی آنکه در مقابل بیاندیشد که ختنه کردن زنان همسان با پدیده خانواده و خویشاوندی موضوعی ارزشمند است. همانطور که Appiah از زاویه منطقِ فرهنگ نسبی در مردم شناسی با طرح انتقاد یادآوری میکند که این اساسی است برای Saba Mahmood که انسان در یک برهه زمانی مجبور میشود که تصمیم بگیرد که افراد و یا فرهنگها هستند که خواستار برشمردن «احترام» به دیگران هستند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر