تو برگ وُ بارِ باغی
من، میزبانِ باران.
من، شرحه شرحه، دردم
تو شرحِ اشتیاقی.
من، شرحه شرحه، دردم
تو شرحِ اشتیاقی.
تو برگ وُ بارِ باغی
من، میزبانِ باران.
من، شرحه شرحه، دردم
تو شرحِ اشتیاقی.
من، شرحه شرحه، دردم
تو شرحِ اشتیاقی.
خوبا بیا وُ با ما ،چشمِ سپیده بگشا
در اضطرابِ هستی
مستیِ ارغوان را
رنگین ترانه ای خوان
با لهجه ی بهاران.
در اضطرابِ هستی
مستیِ ارغوان را
رنگین ترانه ای خوان
با لهجه ی بهاران.
مارا چه غم اگر دل،
ازغم گذشت وُ بگذشت-
بی جانِ عاشق ما
شادیِ روزگاران.
ازغم گذشت وُ بگذشت-
بی جانِ عاشق ما
شادیِ روزگاران.
بگشا دریچه ها را! نیلوفرانه بگشا!
گُلخندِ واژه ها را در شعرِ نسترن بین !
در رویشِ بهاران
بنگر دلا چه کرده ست
آوازِ بی قراران.
گُلخندِ واژه ها را در شعرِ نسترن بین !
در رویشِ بهاران
بنگر دلا چه کرده ست
آوازِ بی قراران.
ای چنگِ خواب رفته
برخیز وُ نغمه سرکن!
جانِ جوان مارا
سر شار وُ تازه تر کن!
برخیز وُ نغمه سرکن!
جانِ جوان مارا
سر شار وُ تازه تر کن!
ابری تو ابر، آری، برمن اگر بباری
من ، میزبانِ عشقم ،در آستانِ باران.
من ، میزبانِ عشقم ،در آستانِ باران.
جان رها زتن
سبزه، به آب داده ام
دل، به شراب داده ام
پرسشِ سبزِ سبزه را
پاسخِ ناب داده ام .
دل، به شراب داده ام
پرسشِ سبزِ سبزه را
پاسخِ ناب داده ام .
پیرهنِ چمن شدم
جانِ رها زتن شدم.
جانِ رها زتن شدم.
سبزه ، مرا درین میان
خنده زنان، سرود کرد.
خنده زنان، سرود کرد.
باز، دلِ شکفته را
عاشقِ هرچه رود کرد.
عاشقِ هرچه رود کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر