شايد هم ببارد
بى
آن كه تو را بخواند
و در زمستانى
از
روى نردهها
در تنهايى قطرهها
با قنديل يخ بياويزد
باران مى بارد
مى خواندت
اگر دوباره ببارد
چه خواهد
گفت
شايد
از روى
شانههاى
بى تفاوت
اين شيروانىها
چكه
چكه
كند
يا از روى خيابانها
مارپيچ بگريزد
تا از لاى نردههاى
آهنىِ جویها
خودش را
در
جريانى رها كند
شايد هم ببارد
بى
آنكه تو را بخواند
و در زمستانى
از
روى نردهها
در تنهايى قطرهها
با قنديل يخ بياويزد
يا
روى لبه
پنجرهها بكوبد
تيك و
تاك فراموشت كند
يا روى
گونهاى
در تنهايى
بريزد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر