بازنگری
یک
نقد / آریا فانی ۱
یکی از ویژگیهای بارز نقد ادبی
و فرهنگ شناسی--همانند سایر حوزههای علمی-- پویاییِ دائم آن است. هفت سال پیش در نشریه "پیک" نقد کوتاهی بر شعر «چهار رویش» خانم پرتو نوریعلا نوشتم. هفت سال در حیات یک نقد ادبی زمانی است بس طولانی. شکی نیست که در
همان زمان هم نوشته من از رهگذرهایی از چشم اندازی بسته به این شعر پرداخته بود. به هر حال از شاعر «چهار رویش» بسیار سپاسگزارم که
فرصت بازخوانی این نقد را به من داد.
هنوز هم بر این باورم که در اکثر فرهنگ های بشری نگاه غالبی وجود دارد که ارزش زندگی زنان را در ترازوی زایش و زایمان میسنجد. «چهار رویش» این ذهنیت را کاملاً زیر سوال میبَرَد و به ویژه یائسگی را با رویشی نو همراه میداند نه با یأسی که در زبان ما با آن ارتباط معنای و لغوی دارد. در این شعر مراحل مختلف زندگی یک زن گرچه متمایزاند اما در تضاد و تخالف نیستند. شاعر هر مرحله را با فخر و نه با شرم شرح میدهد و از این رهگذر حرمت شکن است. چه زن، بارداری را تجربه کند و چه به هر دلیلی از سر آن بگذرد، بازستاندن ارزش وجودیاش از چنگ گفتمانهایی که اوج حیات زن را لزوماً تولید مثل میدانند گامی است پراهمیت در راه تحقق ایدهآل برابریِ جنسی.
هنوز هم بر این باورم که در اکثر فرهنگ های بشری نگاه غالبی وجود دارد که ارزش زندگی زنان را در ترازوی زایش و زایمان میسنجد. «چهار رویش» این ذهنیت را کاملاً زیر سوال میبَرَد و به ویژه یائسگی را با رویشی نو همراه میداند نه با یأسی که در زبان ما با آن ارتباط معنای و لغوی دارد. در این شعر مراحل مختلف زندگی یک زن گرچه متمایزاند اما در تضاد و تخالف نیستند. شاعر هر مرحله را با فخر و نه با شرم شرح میدهد و از این رهگذر حرمت شکن است. چه زن، بارداری را تجربه کند و چه به هر دلیلی از سر آن بگذرد، بازستاندن ارزش وجودیاش از چنگ گفتمانهایی که اوج حیات زن را لزوماً تولید مثل میدانند گامی است پراهمیت در راه تحقق ایدهآل برابریِ جنسی.
جایی که با نقد خود وارد بحث و پرسشگری میشوم تماسک به گزارههای کلی و عاطفی و
قرار دادن فرهنگی ایرانی-- با تمام قدمت، پیچدگی و تنوع اش-- در دل حوزه تقابلهای دوتائی مانند
خصوصی/عمومی است.
در این که زنان در طول تاریخ با چالشهای فراوان برای دستیابی به برابری روبرو بودهاند و هستند شکی نیست، اما بررسی کردن حوزه حضور، تاثیر و فعالیتشان نیازمند معیارهای بس گونه گونتر و پرکششتر است. به طور مثال، زندگی زنان در حرمهای سلاطین مختلف، در سالهای اخیر موضوع پژوهش و گفتگوی بسیار بوده است.
بر اساس چارچوب نقد من، این زنان محدود بودند به پرده نشینی و نیز از حوزه قدرت و سیاست غایب بودند. اما بازنگریهای تاریخی نشان میدهد که هر حرم، زادهی شرایط خاص زمانی، قشری، جغرافیایی و فرهنگی خود بوده و بسیاری از زنان حرم در ساحت دربار نیز تاثیر فراوان و انکارناپذیری داشتهاند. پرده نشینی به معنای سکوت نیست و سکوت به معنای بیصدایی و انفعال نیست. هر نقد ادبی و فرهنگی از دسته معیارها و پیش فرضهای خاصی بهره میبرد، برای پیشبرد گفتگویی انتقادی باید معاییر ناقد را نیز زیر سوال برد.
در این که زنان در طول تاریخ با چالشهای فراوان برای دستیابی به برابری روبرو بودهاند و هستند شکی نیست، اما بررسی کردن حوزه حضور، تاثیر و فعالیتشان نیازمند معیارهای بس گونه گونتر و پرکششتر است. به طور مثال، زندگی زنان در حرمهای سلاطین مختلف، در سالهای اخیر موضوع پژوهش و گفتگوی بسیار بوده است.
بر اساس چارچوب نقد من، این زنان محدود بودند به پرده نشینی و نیز از حوزه قدرت و سیاست غایب بودند. اما بازنگریهای تاریخی نشان میدهد که هر حرم، زادهی شرایط خاص زمانی، قشری، جغرافیایی و فرهنگی خود بوده و بسیاری از زنان حرم در ساحت دربار نیز تاثیر فراوان و انکارناپذیری داشتهاند. پرده نشینی به معنای سکوت نیست و سکوت به معنای بیصدایی و انفعال نیست. هر نقد ادبی و فرهنگی از دسته معیارها و پیش فرضهای خاصی بهره میبرد، برای پیشبرد گفتگویی انتقادی باید معاییر ناقد را نیز زیر سوال برد.
هفت سال پیش با اطمینان گفتم که شاعران و نویسندگان زن از پهنای ادب
فارسی غایب بودهاند. امروز در این پرسش
بازنگری میکنم. معیارهای من برای
دریافت حضور و فعالیت ادبی چیست؟ باقی گذاشتن آثاری مکتوب؟ عبور از هزارتوی تاریخ
ادبی و کانونیزه شدن؟ آیا خاموشی یعنی عدم وجود؟ مخاطب این خاموشی کیست؟ پرسشها بسیارند. آگاهیای که امروز در رابطه با مسایل جنسی و
جنسیتی وارد مقولات فرهنگی شناسی و نقد
ادبی شده زاده معاییر و تعاریف بازه تاریخی خود نیز است و گرچه در بسیاری از موارد
روشنگری میکند در مواردی دیگر ممکن است ما را به بیراه نیز بکشاند. مانند آثار ادبی دیگر، شعر "چهار رویش"، متن اصلی گفتگویهای مختلف فرهنگی و ادبیای بوده است که در
حاشیه آن قرار میگیرند.
اول نوامبر ۲۰۱۵
۱- آریا فانی دانشجوی دورهی دکترای ادبیات فارسی در دانشگاه برکلی است.
ترجمهی متن "بررسی صدای زنان در ادبیات فارسی" به فارسی / آریا فانی
پیک، مجلۀ دو زبانه کانون فرهنگی ایرانیان ۲۰۰۹
صدای زنان نویسنده [ایرانی] شاید تا همین اواخر در ادبیات فارسی غایب
بوده است. آیا زنان فقط در
زمینهی ادبیات نتوانسته
اند استعدادهای خلاقهی خود را پرورش دهند؟ زنان در تاریخِ ایران غایباند، آنان در میان
بسیاری از چهرههای سرزمین پارس، و
در سلسله مراتب مذهبی اسلام حضور ندارند، و در صحنهی سیاسی دیده نمیشوند.
هر چند این بررسی، نمیتواند جای پژوهش در بارهی سکوت طولانی مدت زنان، و سرکوبهائی که مانع هرگونه دستیابی آنان به قدرت در عرصۀ ادبیات و اجتماع شده را بگیرد، با این حال به منظور درک صدای زنان نویسنده، ساختار شکنیِ فرهنگی که هر امر زنانهای را به عنوان اموری "مبتذل/ معمولی" و "مَحرمانه" دسته بندی میکند، ضروری است. در فرهنگ فارسی، صدای زنان، در حجاب و در حوزه تقابلهای دوتائی خصوصی/عمومی، گرفتار شده است. چنین بنظر میرسد که این اتفاق در تمام جنبههای زندگی؛ اخلاقی، جنسی، اجتماعی و سیاسی، ریشه دوانده است.
هر چند این بررسی، نمیتواند جای پژوهش در بارهی سکوت طولانی مدت زنان، و سرکوبهائی که مانع هرگونه دستیابی آنان به قدرت در عرصۀ ادبیات و اجتماع شده را بگیرد، با این حال به منظور درک صدای زنان نویسنده، ساختار شکنیِ فرهنگی که هر امر زنانهای را به عنوان اموری "مبتذل/ معمولی" و "مَحرمانه" دسته بندی میکند، ضروری است. در فرهنگ فارسی، صدای زنان، در حجاب و در حوزه تقابلهای دوتائی خصوصی/عمومی، گرفتار شده است. چنین بنظر میرسد که این اتفاق در تمام جنبههای زندگی؛ اخلاقی، جنسی، اجتماعی و سیاسی، ریشه دوانده است.
فرزانه میلانی، پرفسور ادبیات فارسی، در کتاب "کتمان و کلمات"۳ Veils and Words
مینویسد: "در یک جامعه بسته، دیوارها
خانهها را احاطه میکنند. مذهب، تقیه [کتمان عمدی] ایمان را محافظت میکند. تعارف
[گفتههائی بنا بر رسم] برخی افکار و احساسات را پنهان، و هر دو طرف،
گوینده و مخاطب را در نوعی تعلیق غوطهور مینماید و احساسات،
در حوزهی ظاهری [بیرونی] و باطنی [درونی]، از هم میپراکنند. سلسله مراتب در
جامعهای بوجود میآید که به جدا کردن
حوزهی خصوصی از عموم،
گرایش دارد.
در حالی که دنیای مردان به علت پول و سیاست [بیرونی] صاحب امتیازات
برجسته است، دنیای مربوط به زنان "بیاهمیت"، "فردی" و "اندرونی" به نظر میرسد. بدین ترتیب تصور
این که چه مقدارِ اندکی از عرصۀ ادبیات، به صدای زنان اختصاص داده شده، سخت نیست. اما علیرغم همه
سرکوبها، صدای زنان شانس
ظهور داشته است.
پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد، سیمین دانشور، و سیمین بهبهانی همگی سکوت
زمانه خود را شکستهاند و بر برخی از محدودیتهای فرهنگی که هویت زن را پوشانده بود، فائق آمدهاند.
شعرِ "چهار رُویش" پرتو نوری علا، به خوبی
در میان این صداهای سرکش زنانه، جای میگیرد. نوریعلا، از زنان، و از
تمام مراحل زندگی خود، صریح حرف میزند، و چشم
اندازهای تازهی خود را بر صدا و
تن زنان میگستراند. روایت او از حس
زنانگی، دیگر نه ساکت است و نه منفعل. و نه در حجاب. نوری علا با
شکستن بسیاری از محرمات فرهنگی، هرچه
بیشتر استقلال و حس شخصی خود را از طریق شعر عرضه میکند.
نوری علا در "بلوغ"، نخستین شعرِ "چهار رویش"، روزهای معصوم
کودکی را به یاد میآورد و نیروی تازه یافته
در دختر کوچکی که "آشفته موی و برهنه پا" "سر در پیِ نسیم میگزارد" را جشن میگیرد. نوری علا انتقال
سریع و رازآلودی که طی آن دخترکی به مرحله زنانگی میرسد را به طرز درخشانی ثبت میکند. "بلوغ" شرح نگاه معصوم "دخترکی دوازده ساله" است که از طریق "عروسک ها و طناب
بازی و خانه مقوائی"اش شکل گرفته است. او در مورد هویت کودکیاش سرنخی ندارد، چرا که با پیدایش "یک لکه خون"، "بازیها"ی کودکی "در غبار نور" "گمشده"اند. گذر از کودکی به
دوران بلوغ با احساسی از ترس و اضطراب، مُهر میخورد. آیا آن دختر کوچک
آماده روبه رو شدن با یک جهان زنانه هست؟ "خو کرده به کودکیاش
با شرم، پستانهای نورسيدهاش را در شبنم میشويد".
در مرحله دوم، "عشق"، دخترک با هستیِ
نفسانیِ جدیدی بیدار میشود که "کوبش قلب"اش، تمایلات تازه
یافتهاش را هدایت میکند. زبان زلال "عشق"، حضور احساسات شدیدی که
همچو طوفانی به زندگی دختر شانزده ساله وارد شدهاند را عزیز می شمارد.
در "زایمان"، [سومین بخش]
شاعر، دردهائی که "مخلوق"ش بر او وارد میکند را میپذیرد. بدنش از فشار و درد
از هم میپاشد، و "در دَمی" موجودی را به دنیا
میآورد که هیجده
سالگیاش را مُهر میزند. "زایمان" جز آغازی نو، نشانی
از بیپروائی یا ناخوشآیندی، ندارد. ذهن و تن زن، در مرحلهای میان درد و فشار، در ژرفای بلوغ و
شکوفائی به دورهای جدید، یعنی
مادری، میرسد.
در دوره آخر، "یائسگی" است. گرچه دوران تولیدِ
مِثل و بارداری زن، به پایان رسیده، اما ذهن او، بسیار فراتر از مرزهایی که برایش
معین کردهاند، حرکت میکند. با تغییراتی که
یائسگی در او بوجود می آورد، اما او آمادۀ پذیرش دوران جدید دیگری در زندگیاش است که نشان از
آگاهی و دانائی دارد. یائسگی، مانع بالیدن زنی که عاشق شده و زایمان کرده، نیست. سالخوردگی زیباست، و
بصیرتی که با افزایش سن به دست میآید، جشن گرفته میشود. یائسگی به ناچار
محدودیتها، دردها و
افسردگیهای خودش را با خود
میآورد، اما شاعر با
نگریستن به پشت سر خود درمییابد که حتی در
جوانی "بوتۀ قدیمی قلب [اش] هرگز این چنین سرخ
نروئیده"
بوده است. شاعر، بر فراز افقهائی که در برابرش
قرار گرفتهاند، می ایستد تا از مرزهای جدیدی عبور
کند.
در شعر "چهار رُویشِ" نوری علا، احساس ژرفی از پویایی وجود دارد که چشمانداز یگانه و تَر
و تازهای بر تمام مراحل
زندگی زن، میافکند؛ مراحلی که هرکدام بالندگی و دانائی
خویشتن را با خود دارد.
===========
1-Aria’s writings document dialogues
between Persian and other literary cultures.His essays and translations appear regularly in Peyk, San Diego Persian Cultural Center’s bilingual publication as well as other venues. He resides at
ariafani@berkeley.edu
2-Peyk, Persian Cultural Center’s Bilingual Magazine, Vol. XIX
No. 122, July-August 2009
پیک،
مجلۀ دو زبانه کانون فرهنگی ایرانیان
3-Milani, F. (1992). Veils and Words: The Emerging Voices of
Iranian Women writers. Syracuse, N.Y: Syracuse University Press.
این کتاب به فارسی به نام "حجاب و قلم"، ترجمه شده است.
Iranian
Poetry Today1
A
snapshot of “post-modern” Iranian poetry
Reviewed
by Aria Fani
The
voices of women writers have been absent from Persian literature, perhaps until
recently. Is literature the only realm in which women could not nurture their
creative talents? Women are absent from the history of Iran, absent from many
figures of Persepolis, absent in the religious hierarchy of Islam, and
invisible on the political scene. This analysis does not undertake the studying
of women’s long silence, and the
repression that denied them any access to
power in the literary or social arena.
Nonetheless, in order to understand the
voices of contemporary women writers, it is essential to de-construct a culture
that has often categorized all that is feminine as “vulgar” and “private.” In
the Persian culture, women’s voices are veiled, entrapped in the binary
opposition of private/public spheres. This seems to have been rooted in all
aspects of life, moral, sexual, social, and political.
“In
a veiled society, walls surround houses. Religious Taqiyeh [deliberate
dissimulation] protects faith. Ta’arof [ritualistic mode of discourse]
disguises some thoughts and emotions and plunges both parties, the addressee
and addresser, into a kind of factual suspense. Feelings become disjointed in
Zaheri [external] and Daruni [internal] spheres,” Farzaneh Milani, a professor
of Persian literature writes in “Veils and Words.”2 In a society that tends to
separate the private sphere from that of public, hierarchies are created. The
world related to women is considered “trivial,” “personal,” and “indoor,” while
the men’s world of money and politics [outdoor] is highly privileged. Thus, it
is not hard to imagine how little the literary arena would have been invested
in the voices of women writers.
In spite of repression, women’s voices have
emerged against all the odds. Parvin E’tessami, Forugh Farrokhzad, Simin
Daneshvar, and Simin Behbahani have all broken the silence of their times,
overcoming some of the cultural constraints placed on the female identity.
Partow Nooriala’s poem, “Four Springs” fits well within these rebellious female
voices. In “Four Springs,” Nooriala speaks candidly of women, all stages of her
life, and puts her fresh perspective on the women’s body and voice. Her story
of womanhood is no longer that of silence and passivity, no longer veiled.
Having broken many cultural taboos, Nooriala further expresses her personal
autonomy and self-hood through her poetry.
In
“Puberty,” the first poem of “Four Springs,” Nooriala recalls
the innocent days of childhood, and celebrates the newfound energy of a little
girl that “sets out in the breeze,” with her “disheveled hair [and] bare feet.”
Nooriala brilliantly captures the rapid and mysterious transition during which
a girl arrives at womanhood. “Puberty” depicts the innocent gaze of a
“twelve-year-old,” who is given a complete sense of her identity through
“dolls, jump ropes and cardboard house.” She is clueless about her childhood
identity, for “the lost games linger[ing] in afternoon haze,” are abruptly
disrupted by a “drop of blood.” There is a feeling of fear and anxiety that
marks the transition between childhood and puberty. But is the little girl
prepared to face the world as a woman? “Bashful, clinging to childhood, she
bathes her breast-sprouts.” In the second stage, “Love,” she is suddenly
awakened to a different sensual being, to her newfound desires, driven by the
“thumpings of her heart.” The limpid language of “Love” celebrates the high
emotions of the sixteen-year-old, storming through her life.
In “Labor,” she is
compelled to submit to all the pain that her “creature” assigns to her. Her
body is torn by pressure and pain; and “in one instant” she gives birth, which
marks her eighteenth year. “Labor” is not depicted as vulgar or distasteful,
but rather as a new beginning. Somewhere in the midst of pain and pressure, the
woman’s body and mind profoundly mature and blossom to a new age, motherhood.
The last stage is “Menopause.” Although time for her reproductive fertility has
come to an end, her mind is far from reaching its limits. Menopause profoundly
de-stabilizes her; yet she embraces another coming of age, marked by wisdom.
Menopause will not stop her growth, a woman who has loved and given birth.
Her
aging is beautiful, and her coming-of-age knowledge is celebrated. Menopause
inevitably brings its own restrictions, pains, and frustrations, but only for
her to look back and see that her “old shrub of heart had never blossomed so
red before,” even in her youth.
She stands before high horizons, about to
transgress new boundaries.
There is a profound sense of age and
movement in Nooriala’s “Four Springs,” which puts a unique and fresh perspective
on all the stages of a woman’s life, each bringing its own growth and wisdom
======================
Payke, Persian Cultural Center’s
Bilingual Magazine
Vol. XIX No. 122, July- August 2009
Vol. XIX No. 122, July- August 2009
2- Milani, F. (1992). Veils and
Words: The Emerging Voices of Iranian Women writers. Syracuse, N.Y:
Syracuse University Press.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر