پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران

۱۳۹۴ خرداد ۸, جمعه

کتاب "یواش های قرمز" و شعر "با چشم های نگو" / شیدا محمدی

اخیراً چاپ نخستِ جدیدترین مجموعه شعر شیدا محمدی، شاعر و نویسنده معاصر ایرانی، به نام "یواش های قرمز"، توسط نشر ناکجا در پاریس منتشر شد. این کتاب مجموعۀ 40 شعر از اشعار شیداست که برخی از آنان در سایت های مختلف منتشر شده است. به مناسبت انتشار این کتاب، در روز جمعه، پنجم ماه جون، ساعت شش بعد از ظهر، در دانشگاه ایرواین در منطقه اورنج، شب شعرخوانیِ شیدا محمدی، همراه با موسیقی گروه همسفران، به نوازندگی بهنام ضیائی و خوانندگی لیلا محمدی، برگزار خواهد کرد. در ماه می نیز، دانشگاه برکلی، برگزار کننده شعرخوانی شیدا و موسیقی گروه همسفران بود.

از دیگر آثار شیدا می توان به مهتاب دلش را گشود، بانو، نشر تندیس، 1380، افسانه بابا لیلا، نشر تندیس، 1384، و مجموعه شعر عکس فوری عشقبازی، که در سال 1386 بصورت افست / زیر زمینی در تهران چاپ و منتشر شد، اشاره کرد. آثار شیدا در نشریات فارسی زبان و آنتولوژی های مختلف انگلیسی زبان منتشر شده است. برخی از اشعار شیدا به زبان های انگلیسی، فرانسه، ترکی ،کردی، عربی، چک و سوئدی نیز ترجمه و منتشر شده است.

شیدا محمدی شاعر مهمان دانشگاه مریلند در سال 2010 بود و ادبیات معاصر تدریس می کرد. همچنین بریتانیکا در سال 2010 درباره شیدا، آثار و سبک نوشتاری اش نوشته است. از آن زمان تا کنون او عضو انجمن قلم آمریکا می باشد.  

شیدا در سال 1382، تهران، زادگاهش را ترک گفت و از آن زمان ساکن آمریکا است.

پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران، برای شیدا محمدی، آرزوی تداوم کارهای ارزنده را دارد.

با تمام دقتی که برای چاپ صحیح کتاب "یواش های قرمز" شده، اما گاه غلط های کوچک در این کتاب دیده می شود. از جمله، یک غلط فاحش در شعر با چشم های نگو آمده است که روایت صحیح این شعر را در پیوندسرا بخوانید. 


با چشم های نگو !

دلم مرد می خواهد
مردی مثل سپید رود
با تنی روشن تر از ماسه ها
صدایش هنوز از این گوش ماهی ها...
و دست های من  پرنده های سفید.

مردی با چشم های تابستانی     با چشم های بستنی
با چشم های نمی گویم!

مردی با زنگوله های کوهستانی
که از باد برمی گردد
                 تا در باران های تاریکم   
                  دستِ ماه کبود را بگیرد
                                    با رود بخواند.   

شنیده ام   به سرش که می زند
از مرگ جلو می زند
از دور مرا نگاه می کند
                     که در این سطر قرمز می رقصم.

شیدا محمدی


Camarillo, شنبه 26 آپریل 2008

هیچ نظری موجود نیست: