پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران
۱۳۹۵ اردیبهشت ۷, سهشنبه
۱۳۹۵ اردیبهشت ۶, دوشنبه
۱۳۹۵ اردیبهشت ۵, یکشنبه
نامه های زندان / طرح و بررسی / مجید نفیسی
نقاشی : سودابه اردوان
آیا تا به حال چند نمایشگاه هنری از آثاری که زندانیان سیاسی ما با کار بر روی هستههای خرما و شفتالو و شیشه و سنگ و خمیر نان و/ یا گلدوزی روی پارچه آفریده اند، تشکیل شده است؟ چند شعر و داستان و نمایش آفریده در زندان در دست داریم، و چه تعداد از نامهها و وصیت نامهها و گزارش دستنوشتهها و نقوش یادگاری بر دیوارهای زندان تاکنون منتشر شده است؟
آیا تا به حال چند نمایشگاه هنری از آثاری که زندانیان سیاسی ما با کار بر روی هستههای خرما و شفتالو و شیشه و سنگ و خمیر نان و/ یا گلدوزی روی پارچه آفریده اند، تشکیل شده است؟ چند شعر و داستان و نمایش آفریده در زندان در دست داریم، و چه تعداد از نامهها و وصیت نامهها و گزارش دستنوشتهها و نقوش یادگاری بر دیوارهای زندان تاکنون منتشر شده است؟
۱۳۹۵ اردیبهشت ۳, جمعه
نوری زاد "رو" بازی می کند / نامه سرگشاده یکی از مادران پارک لاله* به مردم
وی نقطه ضعف مردم را یافته و همانند
اصلاح طلبانی که با ترفند بحران سوریه و از دست دادن آرامش نیم بند، مردم را
به پای صندوقهای رأی میکشانند، هشدار میدهد. در این موضوع، روشن است که ویژگیهای سوریه،
دولت مردان و فرهنگ مردماش با کشور ما متفاوت است و مقایسه آن با ایران، فریب
دادن مردم ِخسته از حکومت اسلامی مستبد است.
۱۳۹۵ اردیبهشت ۲, پنجشنبه
۱۳۹۵ اردیبهشت ۱, چهارشنبه
۱۳۹۵ فروردین ۳۰, دوشنبه
خاطرات اقدس منوچهری (نوری علا) بخش سوم / ازدواج / شماره ۳
سرانجام در روز ۲۲ آبان سال۱۳۲۰خورشیدی، عقدِ ازدواج من با مردی بسته شد که قبل از من چقدر زیر و بَم
دنیا را دیده بود. چقدر عیش و نوش کرده بود، دو زن گرفته بود (بدرالملوک خانم و
طیبه خانم، که هر دو پس از زایمان و بعد از مدت کوتاهی مرده بودند) یک دختر۵ ساله داشت.
بعد هم شنیدم که تا میخواسته زن صیغه، و نشمه داشته است.
۱۳۹۵ فروردین ۲۹, یکشنبه
جهان آفرین، شیطان و خدا / اسماعیل وفا یغمائی
بخشی از لوحه سومری در مورد توفان نوح
زی سودرا در کنار همان دیوار ایستاده بود که ندایی شنید:
«در کنار دیوار و در سمت چپ بایست
رازی با تو در میان می نهم، گوش دار؛
به سخنان من گوش فرا ده:
طبق ... ما، توفانی مراکز پرستش را واژگون می کند،
«در کنار دیوار و در سمت چپ بایست
رازی با تو در میان می نهم، گوش دار؛
به سخنان من گوش فرا ده:
طبق ... ما، توفانی مراکز پرستش را واژگون می کند،
و نسل بشر را به نابودی می کشد
. ..؛
پیکرۀ گیلگمش در موزۀ لوور پاریس
۱۳۹۵ فروردین ۲۷, جمعه
۱۳۹۵ فروردین ۲۶, پنجشنبه
۱۳۹۵ فروردین ۲۵, چهارشنبه
۱۳۹۵ فروردین ۲۴, سهشنبه
۱۳۹۵ فروردین ۲۳, دوشنبه
۱۳۹۵ فروردین ۲۲, یکشنبه
خاطرات اقدس منوچهری (نوریعلا) / بخش سوم / ازدواج / شماره ۲
از نخستین ماشینهای شهربانی سال ۱۳۲۰
در اداره شهربانی بودم که پاسبانی به اتاق ما آمد و خانم کاویانپور را خواست. ابتدا متوجه نشدم که با من کار دارد. بعد یادم افتاد روز معارفه با نوری علا، بیبی، دایهشان مرا نوه قوام حضرت (از طرف مادری) معرفی کرد. به دنبال پاسبان به اداره آگاهی رفتم. در اتاقی شلوغ و پرازدحام، محبوب خود را دیدم؛ با قامتی استوار و برازنده. میان آن جمعیت، از همه بلندتر، شیکتر و متشخصتر، انتظار مرا میکشید! تا مرا دید جلو آمد، با خوش روئی سلام کرد و دستم را محکم فشرد. با حالی پُر تلاطم و طپش قلب، به او گفتم فامیل من منوچهری است، و او عذرخواهی کنان، جویای احوال خودم و خانوادهام شد.
در اداره شهربانی بودم که پاسبانی به اتاق ما آمد و خانم کاویانپور را خواست. ابتدا متوجه نشدم که با من کار دارد. بعد یادم افتاد روز معارفه با نوری علا، بیبی، دایهشان مرا نوه قوام حضرت (از طرف مادری) معرفی کرد. به دنبال پاسبان به اداره آگاهی رفتم. در اتاقی شلوغ و پرازدحام، محبوب خود را دیدم؛ با قامتی استوار و برازنده. میان آن جمعیت، از همه بلندتر، شیکتر و متشخصتر، انتظار مرا میکشید! تا مرا دید جلو آمد، با خوش روئی سلام کرد و دستم را محکم فشرد. با حالی پُر تلاطم و طپش قلب، به او گفتم فامیل من منوچهری است، و او عذرخواهی کنان، جویای احوال خودم و خانوادهام شد.
اشتراک در:
پستها (Atom)